چهارشنبه ۴ دی ۹۸
چقدر این روزها بی حوصله گی در من خانه زاد شده ؛
دلگیری تمامِ ورودی های چشم هایم را بلد شده است.
دلتنگی ها به شکلِ مضحکی به پریشانی ام میخندند.
میخورند ؛
میخوابند ؛
و رختِ خوشحالی را در دلم میشورند و آویزانِ دلم میکنند.
از تن و بدنم انگار خیالِ بیرون رفتن ندارند.
چقدر این کوچک های بی حوصله ؛
به زندگی ام وفادار چسبیده اند.
که خیالِ تنها گذاشتن ام را با خوش خیالی هایِ رنگی ام ندارند...