شنبه ۲۵ خرداد ۹۸
سلام
چن روز پیشا که اکثرا شمال بودین
بنده تو خونه مشغول زیست خوندن بودم شدید
واسه درومدن از این کسلی وبلاگ نوشتم...البته شرح ما وَقَع رو از اردیبهشت تا اول خرداد ماه...فروردین هم که به صورت فروردین نامه از قبل نوشتم..در اصل یه کانال ده ممبری هست که من و محیا توش عضویم و گاهی که نمیتونم بیام اینجا اونجا غر میزنم و پست میزارم...بگذریم...خواستم بگم که اگر رگباری پست گذاشتم بدونید و اگر خواننده ی منید که رو چشمام جا دارید مثل من تیکه تیکه بخونید که خسته نشید ...
یکمم از اینروزا بگم
که روزای زوج خونم
تایم خوابم مه بعد ماه رمضون بهم ریخته بود درست شده، شبا یازده دوازده غشم و صبحا هشت بیدار...
و روزای فردم تا شیش کتابخونه
لطفا واسه من و همه کنکوریا دعا کنید:)
(یه ست هم که بردیم و خلاصه عجب روز خوبی کهههه😊)