روزمرگی های یک نیمــــــچه روانشناس!

نگران فردایت نباش ،خدا از قبل آنجاست:)

حــکـــــایـت این دوروز پر ماجــــــــــــــرا...مبســــوط و مفصـــــل همراه با رسم شکل:))

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

سحـــــــــر بـاز هــــم ولـــــــــخـــــــرج میــــــــشود....

۴۹ نظر
امروز صبح همینطوری کشــــــون کشـــــــون و خـــــســـــــته و خـــــــواب آلود داشتم از کلاس زبان میومدم خونه به سرم زد حالا که بیرونم برم چارتا کتاب بخرم تو تعطیلات بیکار نمونم جهنم و ضرر یکیشم میدم به نیلو بعد دیدم تنها کیف نمیده اول زنگ زدم به مامان بعد یه عالمه سفارشات مادرانه زنگ زدم نیلو پاشد اومد پیشم باز دوتایی کشـــون کشــــون داشتیم میرفتیم که ناگهان پاساژی سر راهمان سبز شد ما هم با نیش باز زل زدیم به پاساژ و خلاصه گول خوردیم رفتیم حسابـــــی دور زدیم پاساژو البته نصف مغازه ها تازه داشتن باز میکردن دره مغازشونو ...همینجوری داشتیم میرفتیم و حرف میزدیم که یه شال فروشی یه شال خیـــلی جیغه صورتی پشت ویترینش هی بم چشمک میزد که بیا منو بخرررر منم که عصن نمیتونستم چش بردارم ازززززش آخرسرم رفتیم به جای کتابا اون شال خوشمله رو خریدیم تو راه برگشت نیلو خدافظی کرد رفت خونشون منم داشتم میومدم خونه دیدم لوازم تحریریه سر خیابونمون بازه گفتم برم نوک اتود بخرم اگه الان نخرم دیگه رفت تـــــا اول مهـر... وارد که شدم دفترای سیمی رنگی هی حواسمو پرت میکردننننن عصابمو خورد کرررردن بس خوش رنگ بودن... قشنگم جلو چشام بودن منم گفتم امروزو ولخرجی کنم بعدش قول میدم آدم شم مث بچه ی آدم کتابامو بخرم فقط... خلاصه که دفترارو زدم زیر بغلم اومدم خونه :))

الان دارم فک میکنم میخوام چیکارشون کنم اینارو دقیقا!!!! واسه چی خریدم:/ 

ولی میبینم خب شاید ساله دیگه به کارم اومد:)

 نوک اتودم یادم رفت بخرم دیگه دیدم هزار تومن بیشتررررر ته کیف پولم نیس :))

پ.ن:تو پست قبلی حســـــابی از خجالت عمم در اومدیدااااااا نکنید این کارووو آدرس وبلاگو داره میـــــاد میخونه :))

پ.ن2:اینم همون کیفه که با هزارا مکافات آقاهه بهم فروختش خخخ نزدیک یه سال من واسه خریدنش تلاش کردم خدایی اگه واسه المپیاد انقد تلاش میکردم الان مدال طلا میاوردم کلیـــــــــــــــــــک


پ.ن3:کابل گوشی پیدا شد تو کوله فاطی بود:/ عجیبا غریبا://


۰ ۰

اندر احوالات شخصی که شمبه امتحان علوم دارد و نحوه درس خوندن او...+موقت است این پست...

۱۹ نظر

درس خوندن امروز من: 
خوابیدن روی کتاب و جزوه ی فیزیک
گرفتن مشکلات و نواقص گل های قالی
جمع کردن آشغال های ریز و درشت اطراف زمین
خاک گیری گوشه های موبایل
گرفتن چندین عکس با گوشی از خودم در حالت های مختلف ژست درس خوندن
اس ام اس بازی با بچه ها که هر کدوم چه قدر درس خوندن
خوندن یادگاری های جزوه که رفقا سر کلاس نوشتن
خسته شدم و رفتم یه چیزی بخورم

و در نهایت اندر احوالات شخصی که شمبه امتحان عولوم دارد و درحال خواندن است و نمیفهمد را در اینجا ببینید....

مطمئن نیستم این آهنگ و بشنوید هنوز سرجاتون نشسته باشید...

خب دیگه من برم بدرسم 

ددابز


 

 

 

۰ ۰

ᓄـن بے تو یهـ بیـᓆـرارᓄ بیا...عاشـᓆ تر از ᓄـن رو زᓄـین پیدا نـᓄـیشهـ ....نـᓄـیشهـ ....نـᓄـیشهـ ..

۱۰ نظر

 تَـهــِ اتوبوس آن صَندَلےِ آـפֿـَرِ ڪِنآرِ شیشـهــ.... 

 بِهــتَریـن جآےِ دُنیآست... 

 بَرآےِ اینڪِ ᓄـُچآلِهـ شَوے دَر פֿـودَت... 

 سَرَت رآ بِچَسبآنے بِ شیشهـ وَ زًل بِزَنے بِهـ یِڪ جآے دور... 

 وَ ᓅـِڪر ڪًنے بِ چیزهــآیے ڪِ دوست دآرے... 

 وَ ᓅـِڪر ڪُنے بِ פֿـآطِرآتے ڪِ آزارَت ᓄـیدَهــند... 

 وَ گآهــے چَشـᓄـآنت פֿـیس شود، اَز ᓗـضور پُررَنگِ یِڪ פֿـیآل... 

 وَ یآدَت بِرَود ᓄـَـᓆـصَد ڪُجآست...! 

 وَ دِلَت بِـפֿـوآهــَد دًنیآ ب اَندآزِهـ هــَـᓄـین گوشهـ اتوبوس ڪوچَڪ شَود... 

 دِنجُ تنهــآ.... 

 وَ آهـ بِڪِشے اَز یآدآوَرےِ ᓗـِـᓄـآـᓆـَت هــآےِ عآشِـᓆـانِهـ اَت... 

 شیشِهـ بُـפֿـآر بِگیرَد... 

 وَ تو با اَنگُشت بِنویسے "آیَندِهــ"... 

 وَ دِلَت بِگیرَد اَز تَصَوُرَش... 

 چشـᓄ هــآیَت رآ بِبَندے... 

 وَ تآ آـפֿـَرین ایستگآهـ دَر פֿـود گِریِهـ ڪُنے...! 

پ.ن1: وᓆـتے פـرᓅـاے בلت פּ ᓅــᓆـط یـہآهنگ ᓄـیـᓅـهـᓄـه... 

پ.ن2: وᓆـتے رسیـבטּ بهــت واسـᓄ شـבهـ یهـ رویا..

پ.ن3: وᓆـتی راضی نیستـᓄ ڪهـ پستاᓄـو ڪپی ڪنین ولی ڪپی ᓄـیڪنین... 

پ.ن4: وᓆـتے ڪهـ بعد از دوسال و اندے بازᓄ از פֿـدا دیدار یار و ᓄـیـפֿـوای...واـᓆـعا چـᓆـد پروعـᓄ ᓄـن..

پ.ن5: وᓆـتے ᓅـردا اـᓄـتـᓗـان "عربی" دارے و ᓅــᓆـط نگاهــت رو نوشتهـ هــا ᓄـیچرפֿـهـ و نـᓄـیتونے تـᓄـرڪز ڪنے براے درس..

پ.ن6: وᓆـتے براے براے آراـᓄـشت بهـ ڪلبهـ شیشهـ ایت پناهـ ᓄـیاری.... 

وپ.ن7: عیدتون ᓄـبارڪ دوستاے פֿـوبـᓄـangel 

 

 

۰ ۰

عادت کردم

۱۵ نظر


من عادت کردم کسے نگرانم نباشہ…

عادت کردم کسے سراغم رو نگیره…

عادت کردم تنها باشم تا بعد کسے منت محبتشو روم نزاره…

عادت کردم شب ها بدون شب بخیر بخوابم…

عادت کردم منتظر زنگ کسے نباشم…

عادت کردم دلتنگ بشم و دلتنگم نشن…

عادت کردم بے دلیل بخندم و با دلیل گریہ کنم…

عادت کردم زندگے نکنم…

سختہ ولے عادت کردم …

هعی خدا




۱۰ ۰

خدا عاشق منه...

۱۰ نظر

عرضم به خدمتتون این چند روز که نبودم خییییییییلی اتفاقا افتاد خیییییلی...

 واقعا دارم به این درجه از عرفان می رسم که خدا داره عذابای هفتاد هفت پشتمو به سر من نازل میکنه هیچ شکیم ندارم 

مثال میزنم:


مثلا نمیشه دو دیقه فقط دو دیقه در مورد یه شخص خوب بگی تا اون روی بدشو نشون نده واقعا وجود نداره امتحان کردم که میگمااااا قشنگ من در مورد هرکی نظر خوبی بدم دو سه دقیقه بعدش خدا نظرمو180درجه درموردش عوض میکنه. 


مثلا الان دو روزه که آرامش دارم(منظورم اینه که هیشکی بهم کاری نداره وگرنهمنو آرامش؟) و همینجوری داری به زندگی تکراریت ادامه میدی یهو یه بابایی با پدرت حرف میزنه که دخترت برا پسر من؟!(انگار من آبنبات چوبیم یارو میخواد منو بخره بیشور یکم پولداره فک میکنه میتونه رو سیبیل ناصرالدین شاه نقاره بزنه هه دخترت برا پسر من.....)

از وقتی اینو گفته تا الان تو فکرم اخه من و چه به ازدواج ملت چی فک میکنن با خودشون؟؟؟؟؟اینم بگم ایشون منو یه بار چن سال پیش دیدن من نمیدونم چی بگم چرا هیچکس فکر نکرده حرف میزنه...من به آیندم و درس فک میکنم دیگران به گرفتن من به پسرشون اصن انگار نه انگار منم وجود دارم.....

واقعا این چن وقت خدا با من رو دنده ی لج بود و همش یه اتفاق گند میزاشت تو کاسم:"( 

(خدایا ازتو بعیده ک)

مثلا امروز تو مدرسه........

 ولش کنید نمیگم بغضم راه گلومو بسته اصن نمیتونم بگم......

نه بزارید میگم.......

امروز زنگ آخر که از قضا ورزش داریم من خطاب به بهترییییییین دبیر دنیا(بهترین دبیر تا چن ساعت پیش بود موضوع بر میگرده همون جمله ای که اول پست عرض کردم درمورد هرکی خوب نظر بدی و تعریف کنی روی گندشو نشونت میده)

+خانوم ببخشید؟؟؟

+خانووووم؟

-بله؟

+میشه من امروز ورزش نکنم؟؟؟؟؟؟؟؟

جواب نداد:///(با اون عینکش که دو تا بند مشکی ام آویزونه..خاک بر سررررررر)

+خانوووووووم؟

سرش تو دفتر کلاسیشه مثلا نمیشنوه.......

+خانوووووووووم ببخشیییییییییییییییییید با شمام میشه جواب بدین خب حتما کارتون دارم؟؟؟؟؟؟؟

+فاطی این چرا با من لجه اخه چرااااااااااااااااااااااا چرااا:( نگاااا محل سگ بم نمیده

*واستا من صداش کنم.....

*ببخشید خانم؟

جانم؟

*سحر با شما کار داره انگار..

دوباره سرش تو دفتر کلاسش(با یه اخم و تَخم انگار ارث باباشو کشیدم بالا)

خب بچه ها بی سروصدا برید تو حیاط...

دوباره من :خانوم میشه من این جلسه نیام تو حیاط؟

*چرا؟(لا اله الا الللللللللللللللله)

+خانوم حالم بده (وگرنه خودمو اونجا نمیکشتم که نیام قوزمیت پَلشت)

*فامیلیت چی بود؟

+راد

*اون هفته نمرت کامل نشده الان میتونی امتحانتو بدی نمرتو جبران کنی(جملش کاملا دستوری بود)

+خانوم  آخه من حالم خوب نی میشه جلسه بعد........(اصن نزاش حرفم تموم شه...)

*نه خانوم محترم من میخوام نمره هامو رد کنم نیای 0 و تمام به من چه که حالت بده والا من حالم از تو بدتره کمرم راست نمیشه.....اومدی نمرتو میگیری نیومدیم فدا سرم.....

وقتی به خودم اومدم همه رفته بودن من سرپا وسط کلاس صورتمم خیسه خیس...

 هیچوقت عادت نداشتم برای نمره یا چیز دیگه گریه کنم همیشه بغض بود نهایتش ولی دیگه این با من چیکار کرده بود اشکم در اومده بود تمومیم نداشت هی بیشترم میشد:(

همونجوری اشک میریختم و به این بیشعور تو دلم فش میدادم که...

فاطی:سحررررررررررررررررررررر

چیشده سحرررررررم؟؟؟

فاطی ببینش من میگم با من لجه میگی نه بهش میگم حالم بده جواب نمیده الانم که اومدم بهش بگم جلسه  بعد امتحان بدم میگه نه میخوام نمره رد کنم تو شاهدی من هرسال خودمو واسه درسای دیگه میکشم 20میشم بعد همیییییشه این ورزش باید معدلمو بکشه پایین اخه عقده ای بودن تا چ حد؟؟؟

وایسا من میرم میام

وااااایسا کجااااا نری منت بکشیاااا......

میام الان وایسا...

صبا:عه سحر نمیای؟؟؟؟؟

+صباااا عصن حوصله ندارمااااااااا دونه دونه میان سوال پیچ میکنن آدموووو اه 

سحررررر چشات؟

+چشام چی؟

قرمزه...(یکی از شانسای خوب یا بدم اینه چون پوستم سفیده تا گریه میکنم سرییییع پوستم صورتی میشه چشام قرمز)

به درک...همتوووووووون به درک اه 

+برو الان نمرت و کم میکنه صبا

همینطوری تنها سرکلاس نشسته بودم روی نیمکت سرمم گذاشته بودم رو میز که دوستام اومدن بالاسرم +چیه چرا اینجایین؟

-بهش گفتیم تو نیای نمیریم 

اخه اسگلااااااا من نمیتونم بیااااااااااام میفهمید حالم بده ینی چی؟؟بعدشم اون نگفت نیا اصن جوابمو نمیده 

*بچه هاااااااا چرا اینجایین؟؟؟ تا 3میشمارم نیاید نمرتونو 0میدم(انگار از ابتدایی اومده تا 3 میشمارم هه هه منگل)

من :خانوم ببخشید!میشه بگید من چیکارتون کردم اینقد با من لجید؟؟؟؟؟چرا جواب منو نمیدید شما تا جلسه ی پیش خیلی اخلاقتون خوب بود الان چیشده یا داد میزنین یا جواب بچه ها رو نمیدید نه ما با شما پدرکشتگی داریم نه بی احترامی کردیم (صدام یکم رفت بالا)اگه خودتون با خودتون مشکل دارید مشکل ما نیست شما اول مشکلاتتون رو با خودتون حل کنید بعد بیاید تا سه بشمارید و سر بچه ها داد بزنید ضمنن اینجا مث مدرسه های آشغالی نیس ما هم بچه های ابتدایی نیستیم سرمون داد میزنین اگرم دقت کنین هیچ کودوم از معلمای ما با ما همچین رفتاری ندارن شما دقیقا مشکلتون چیه ؟من هروقت از سر زنگ شما رفتم خونه سردرد گرفتم....

فاطی:بله خانوم مام همینطور..

یاسی:آره منم

حانیه:والا منم میگیرنم میگیره همش

دخترم اگه حالت بده میتونی تو کلاس بمونی(با من بود؟!!!عجـــــب)

چ عجب میخواستم برم الان با خانم ساعی(معاونمون) بیام پیشتون گفتم شاید شما واقعا صدای منو نمیشنوید.....

شما که هنوز اینجایین؟خییییل خب حالا که اینطوریه همین الان براتون0میزارم که بدونین کلاس من قانووون داره.....(مثلن اومد بحث و عوض کنه)

و رفت.....

اخه ادم چقد عقده ای؟؟؟چقدررررررررر

یاسی:(یکی از دوستای زبووون داااااااار و با معرفت) حالا ک 0بزاره چی میشه اخرش؟خودش میره زیر سوال ک چرا به نصفه کلاس0 داده هوم؟

هرکودومشون یه چیزی میگفتن ک من آروم شم ولی اخرش موفق نشدن من تا همین الان حال بدم که بهتر نشد هیچ معلم گرامی هم یه عذاب وجدان به من اضافه کرد..عذاب وجدان 0های دوستام:"( 


هم سردرد واقعا که بعضیا معلما چقدرر با هم تفاوت دارن .........


واقعاااااااا دیگه خدا منو آدم حساب نمیکنه آخه چرا همه چی پشت سرهم؟؟ اینا فقط جزئی از عذابایی بود که خدا به من لطف کرده وگرنه بماند که دو روزشو تو بیمارستان بودم و امیدوارم امروز با خوشی تموم شه و حالم بدتر نشه....

*ببخشید کلا خوشم نمیاد پستم زیاد باشه ولی همینطوری گرم نوشتن بودم که دیدم یکم زیاد شد...

ایام به کامتون 

روز خوش:)

۶ ۱

ما اول میمونیم...مطمئنم

۲۳ نظر


امروز دیگه آخرین روز تمرین سرود بود

فردا میریم برای مسابقه ی استانی با رقبای فوق العاده قدر

میریم برای شکست دادن حریف...میریم برای اثبات اینکه ما اول میمونیم...

میدونم که کم میارم حداقل خودم  واقعا اینجورییم 

همیشه تو مسابقه مخصوصا سرود به همه دلگرمی و امید میدم...

خودم که پام به سِن میرسه زانوهام سست میشه...

ولی ای کاش فردا هم بتونیم خوب بخونیم این همه زحمت کشیدیم ای خدا میشه ینی؟

عکسو ببینین امروز از شدت خستگی همه تو حیاط درحال آب خوردن بودن مام دراز کشیدیم رو آسفالت و خوابیدیم از شدت تشنگی بچه ها واسم آب آورده بودن نا نداشتیم تا آبخوری بریم(حالا انگار کوه کَندیم:))

خخخخخخخخ ولی عین این تشنه های لشکر امام حسین بچه ها بهمون میخندیدن...

معاونام ک از دوربین شاهد این خستگی و دراز کشیدنمون تو حیاط بودن از پشت میکروفون ابرومونو بردن و گفتن بلند شین دختراای گنده....

ولی به قول فاطی من تودارم خییییلیم تودار...

حتی الان بدترین بلای ممکن سرم اومده باشه باز لبخندم پر رنگ تر از قبله...

ولی ذهنم مخشوش تر و تو دلم ولوله ای برپائه ک نگووووو

کاش هیچوقت اینقدر مشکلات و دلگرفتگیامو تو خودم نمیریختم

شاید اینجوری بیشتر میتونستم از عذابای درونم کم کنم شاید....

خلاصه اینکه به دعاهاتون شدیداااا نیازمندیم فردا هشت صبح داخل تالار .......تهران اجرا داریم ینی قرعه کشی میشه بعد معلوم میشه از هشت صبح تا یک بعدازظهر کی زمان اجرای ما هست...

دوستای با فکرمم که سه تاشون صداشون گرفته و دوتاشونم امروز بر اثر خوردن بستنی لواشی به اوناپیوستن..

به هر حااااااااال ما باز هم امیدواریم که رتبه ی اول ازآن ماست...




۱۲ ۰

من عاشق موهامم

۷ نظر

مـن عـــاشق مـــوهـــامــم !

مثل زنـدگیــم

سـروتـش مـعلــوم نـیست...

۹ ۲

فوتبال دیدن بما نیومده ک:"(

۱۶ نظر

اصن روایت داریم دختر بااس پرسپولیسی باشه بببببعععععععععله


جالبه بدونین من فقط تو خونواده پرسپولیسی هستم و همیشه تو فوتبال دیدن من درحال کل کل با اعضای خانواده ام 

و جالب تر اینکه بدونید من بین دوستانم فقط پرسپولیسی هستم

و این نشون میده پرسپولیییس تکه هواداراش تک تررررررررن

و الان درحال درس خوندن و فوتبال دیدن بودم ک:

گگگگگگگگگلللللللللللللللل افففففرررررررین من میدونستم من میدونستم پرسپولیس بزن سواراخشون کن کیسه کشاارو

شماااااااا چی میگییییین لنگیای بدبخت؟

هرچییییییی باشه کیسه کش نیستیم اونم از نوع شیش تاییش فعلا بسسوووووز تا چهارمی رو نخوردید

اقااااااا اون موقع ک استقلال سوراخ سوراختون کرده بود کجا بودی؟؟

از قدیم و ندیم گفتن آب دریا شوره استقلال بیشوره

بیا برو نیمروتو بسوزون واس ما پرسپولیس پرسپولیس میکنه

بببببیییییییییییییییبییییییین تیمت بین 4تامدعی پنجم نشه صلوات اع ببخشید به وجدانم قول داده بودم این استقلالیا رو زیاد اذیت نکنم آخه طفلکی هابرا3تاجام میجنگیدند خخخخخخ

مااااامااااااااان بیا اینو ببررررر دخترم اینقد فوتبالی؟؟؟

پس چیییی .....

جیییییییییییغغغغغغغغغغغغغغ پنالتی هوووورررررررراااااااا (تخمه ها به هوا پرت میشد)

وااااای چ خبرتونه؟

سسسسسسسسسحححححححررررررر این بچه بازیاااااا چیه تخمه هارو بزار زمییییین دختره ی دیوووونه امروز خونرو جارو کردم تو کی بزرگ میشی؟

ماااااااااماااااااااانییییییی فوتباله دیگه

خوبه خوبه همچین میگه فوتبال انگار میدونه فوتبال چیه؟

(برید کنار محبت مامانم نپاچه تو صورتتون)

مااااااااامااااااااان دست درد نکنه ننننع دست درد نکنه

اصن تو مگه امتحان نداری؟

چرا دارم ولی همش فکرم پیش پرسپولیس جونمه

بییخود برو درست و بخون

خو باشه جلو تلوزیون درس میخونم اخه میخوام تخمه هم بخورم

بچه منو سیاه نکن منم نمیفهمم میخوای فوتبال ببینی؟؟؟

باشه من میرم فقط پفک و چیپس و تخمه ی منو بدید ببرم

تو برو بشین درستو بخون برات میارم

امیدوارم.....

فوتبال دیدن بما نیومده ک:"(

خوشگل من مسیج داری عژیژ دلم مسییج داری(چیزی نیس صدا اس ام اس گوشیمه)

سی سی:

ینی خوشم میاااد با تقلب گل میزنناااا این لنگیای بدبخت

فاطی:

میبینم تیمت داره میبره نه؟؟؟؟وایسا ببین گله استقلالیییییاااارو حال کن

نیلو:

هوووووی ذوق نکنیااااااا واسا شاهکاره اسقلالیارو ببین بعد ذوق کن باشه عمو جون؟

پنیر(چون عاشقه پنیره بش میگیم پنیر):

زنده ای سحرررر؟؟؟ببین از لنگیا آبی گرم نمیشه پس عشق نکن الان استقلالیااااااا حالتونو میگیرن

جواب من:

انتظار دارین من جواب بدم به حسودا؟؟؟اونم با این شارژه یه ریالی؟


۸ ۳

مطالعااااات؟؟؟وااای نه...

۲۱ نظر

حکومت استبدادی حکومتی است که شاه در آن ...

که شاه درآن چیز...

که اااام....

اه لعنتی...یادم رف..

این نمیاد که سواله پرتیه بعدی..

اینم که نیس اصن سوالش گنگه بعدی...

اصن تاریخ و ولش سحر بریم سر جغرافی..

اره میرم سر جغرافیا..

حرکت وضعی و انتقالی رو مقایسه کنید...

خب حرکت انتقالی چیزه..

(پنج دور خوندم)

کتاب بسته..

اخیش حفظ شدم حالا میتعریفیم:

حرکت انتقالی یعنی زمین ...زمین...

اااه نمیشه که درس خوند همش فکرم میره یه جا دیگه...

نخیر باید تمرکز کنم اگ الان درس نخونم باید تا صب عذاب بکشم بخونم...

اااااه لعنت بتو سحر اگه سرکلاس گوش میدادی الان فوت آب بودی

حالا نیس که اونایی ک گوش دادن الان پرفوسورن

خب...

مختصات جغرافیایی...

هر نقطه که...

ووووویییییینگ ویییییینگ 

هاان؟؟

خاک توسرت هنوز آدم نشدی؟؟؟سلامت؟؟

خفه نیلو نمیتونم بدرسم عصابم خورده تو چ غلطی کردی؟

تا تو هسی خر میزنی ما چرا درس بخونییم؟؟؟تو بهمون میرسونی دیگه؟؟مگه نه؟؟؟

نه خیییر بمون تو کفش قشنگ برق بزنی من خودم و بکشم بعد به شما برسونم؟

خب بابا خانوم خرخون داریم میریم بیبرون فاطی و ترب و پنیر و سی سی ام هسن میای؟

نه خییر گم شین تنبلا من درس دارم...

بیا بابا حال میده... 

نه نیلو گم شو من درس دارم مث شما بیکار نیسم...

راسی اون پنیر بدبخت خرخون که همیشه مطالعاتش بیسه هم از را بدر کردین؟

نه بابا پیشنهاد خودش بود اصن...

باش شما برین من نمیام ....خوش بگذره

باش بای خرخون

شرت کم چلغوووز

دوستام خیییلیییی درس خونن من فقط تنبلم معلوم بود نه؟؟؟؟

۱۳ ۱

یه روزه عالی با دوس جونیای عالی

۱۶ نظر

رتبه ی اول رشته ی مقاله نویسی سرررررررکاااار خانوم سحر...

دوستام:سسسسحححححررررررررررر پاشو بروووو اسم ترو گف اسگل چرا شیش میزنی امروز ؟

من:من تنها نمیرم...یکیتون بام بیاد...

*خاااااااک تو سرت برو دیووووونه منتظرتن اون بالا بهت جایز تو بدن بدبخت این همه ادم گنده وایستادن اون بالا تو میگی نمیرم؟؟؟؟

بلند شدم که پام گیر کرد به بند کوله ی نیلوفر(نیلو) با مخ افتادم رو زمین وااااااای ضایع تر از این نمیشد خدا اخه من چیکارت کردم منو اینقد جلو همه  آدم ضایه میکنی ابروم رف ک الان...نیلو الان وقتشه یه فشه رکیک بت بدماااااااااا کیفتو جمع کن اااااااااااااه من از دس تو چیکار کنننننم اخه...

رتبه ی دوم خانوم فاطمه...

نیلوفر:پاشو فاطی اینم از تو دوم شدی پاشو باهم برین این سحرم عصاب نداره یهو دیدی اون بالا یدونه زد تو صورت مجریه

چیک چیک چیک(دارن عکس میگیرن ازمون مام ک اون بالاییم و...)

بچه ها ینی من اول شدم؟

نه تو اول نشدی خدابیامرز بابابزرگم اول شده دیدن نیس جایزشو دادن به تو

مرض یکی منو از هنگی دراره...

فاطی:سحرررررر خبرت یه بار اول شدی نگا همه اون پسرا دارن مث منگلای چارشاخ نگات میکنن ای خاک بر سرت که آبرو نمیذاری واسمممون همشون دیدن افتادی....

فاطی خفه میشی یا پاشم؟؟؟

معاونمون(خیییلی گله هاااا بقدری ک هممون حالمون ازش بهم میخوره):هییییش چ خبرتونه؟

باز این رف رو فاز "هیش چ خبرتونه"

فاطی بقران جوابشو ندی اول تقدیرنامه ی ترو ریز ریز میکنم بعد واسه اون نیلوفره میمونو که مث بچه مثبتا نشسته نگا میکنه.... 

واااااا از خودت مایه بزار....

دقایقی سکوت........

مجری:عکس کلش اف کلنزو نشون داد و گف:کی میدونه این چ بازی ایه؟

منم با صدایی تقریبا بلند گفتم کلش اف کلنننننننننز

مجریه خندید و گف:

جلوی معلما رعایت کنین مثلا نمیدونین اینا چیه دیگه.....

بماند ک ارنجای نیلو و فاطی سوراخ شدم خو راس گفتم که....

دخترم؟؟؟

هان دخترم؟من دختر مامانمم که نه این خانومه؟اسگول دخترم اصطلاحه(مکالمه ی خودم و خودم)

منم مث این دخترای خییلی خانوم و آروم:بله؟؟؟

شما خانوم سحر....هستین؟

بله...

مقاله نویسی شرکت کرده بودین؟؟؟

بله...

مربیتون ایشونن؟؟؟

یا حسین میخواد بره چوقولی کنه بگه اینا همش حرف میزدن میشناسم این ادمارو دیگه

بله...

دبیرستانی هستین؟؟؟

بله....

نیلو(نیلوفر):چطور خانوم؟؟؟؟

هیچی خواستم بگم مقاله ی ایشون رفته استان که اونجام داوری بشه من مطمئنم اونجا هم رتبه میارن...(با لبخند گف)

منظورش من بودم

فاطی:ممنون خانوم

خانومه رف

سحر من چییییییییی بگم به تو عاخه؟10دقیقس خانومه حرف میزنه این میگه بله؟شرط میبندم دوتا فشتم میدااد میگفتی بله...

خفه فاطی حوصلت و ندارمااااا حساب شما دوتارم تو مدرسه میرسم فضولا خانومه داش با من حرف میزد مث قاشق نشسته میپرن وسط

نیلو:بله.....بله....

فاطی:خخخخخخخخ

نییییییییییییییییلووووو

من:میرم اب بخورم میام بروبچ

منم میااااااااام

بیا فاطی...

من:دخترم نیلو مراقب خودت باش فرزندم تا برگردیم...

سحررررررررررر نزنم تو دهنتاااااااا

با دو ازونجا رفتیم بیرون به قصد خوردن اب

واااییییییییی مخم این چی بود؟

ااه عاخه جلو درم ازین شیشه ها میزنن....حالا الان تو رمانا بود دختره میخورد به اون اقایی که اخرش باهم عروسی میکنن شانس نداریم که...

ماشالا اینقدرم برق میزنه آدم نمیدونه شیشس با کله میره توش

وااای فاطی اون دوتا پسرا دارن بما میخندن؟؟؟

نه به عمم میخندن...

مرض بیا بریم تا ضایه نشدیم...

فاطی؟

چته؟

ببین ما ک تا 2 نهایتا 3 ساعت دیگه خب؟

باز چه فکر شیطونی ای تو مخته بشر؟؟

گوش کن دو مین ای بابا

اون روبروام لواشک فروشیه بغلشم بقالی خب؟

بریم اشغال بخریم بخوریم حوصلمون سر نره هوم؟؟؟

هه هه ببین اسگول اومدیم اب بخوریم بریم خرید کنیم ک دیر میشه مرگمونم به دست این خرفت حتمیه(معاون جان منظورشه)

اه اه بخدا از اون اول که بات دوس شدم باس میفهمیدم ازین سوسولا و بچه مثبتا باید باشی بدو بدو برو بشین پیش نیلوفر این معاون جونت عزیز دلت ازت ناراحت نشه باشه؟؟؟

خب بابا چرا پاچه میگیری بدو سریع بیایما...

باشه بچه سوسول...

فاطی میخواستیم یکم خوراکی بخریما دوتا مشما پررررر؟زشته خو سینما که نیومدیم

خب دیگه وقتی مث ندید بدیدا هرچی میبینی ورمیداری همینه دیگه...

بیخیال میدیم نیلو دوسوته تمومش میکنه خخخخ

خخخخخخخ

معاون جان:شماااااهااااا کجا بودین؟

من:رفتیم خوراکی خریدیم قبلشم اب خوردیم همین کاره دیگه ای ک نکردیم هوم فاطی؟؟؟

فاطی :نه فک نمیکنم....

بشینین تا من فردا تکلیفمو با  شماها معلوم کنم.....

چشم خانوم میشینیم ولی فردا تعطیله پنج شمبس...

سااااااااکت هیییییش حرف نباشه

نیلو:سحر بیشور کدوم گوری رفتین؟

-جای بچه ها نبود نی نی جونم...

من میدونم با شماها چیکار کنم

خانوم.....جووووووووونم؟؟

چته چی میخوای بش بگی؟

هیچی خواستم بگم میرم آآآآآآآآآاب بخورم

بشین بینیم باوا میخواد ادای مارو دراره

اب خریدیم بکوفت

بمییرید ک نقشه هامو خراب میکنید...

دختر خانوم؟؟

فاطی با توعه؟

نه با توعه؟

یه پسر بچه همسن خودمون استینام تا ارنج موهاشم که ولش نزارید بگم نه میگم انگار برق 42ولتی بش وصل کردن یه عینکم داش ک داد میزد من خرخونم...

بله؟؟؟

شما از همین منطقه هستین؟؟

نه ما دوتا منطقه اونورتریم...

آهان از کدوم مدرسه؟

نیلو:مدرسه ی فضولسنج...سوالی مونده بفرمایین؟ 

فاطیم کلش تو یقش کبود شده بود از خنده

یارو همچین حرصی شده بود رف نشست ردیف بغل ما چنتا پسر همسن خودشونم بودن دورش

خانوم......؟

بله خانوم؟

با اون پسره چی میگفتی خانوم؟؟؟؟؟؟؟؟هاااااااان؟

خانوم سوال پرسید خو

هییییش ساکت جواب منو بده

خانوم چجوری هیچی نگم جوابم بدم؟

حرف نباشه من یه انظباطی بتو بدم

رفتم رو فاز دومی سحررررر:

خانوم بخدا گف ساعت چنده مام گفتیم 10ورب

منم گوشام مخملیه هان؟

نمیدونم اخه مقنعه دارین نمیتونم گوشاتونو بببینم

خانوم....آقای .....کارتون دارن

بچه ها لواشکای من کوش؟پیداشون نمیکنم..

نیلو:اینا نیس

نه بابا اینا ک پوستشونه....

یهو مغزم بکار افتاد...

خیییییییییلی بیشورین شیکموهای شیکم پرست چاقالو اونا واسه من بود کوفتتون شه ای اتو روحتون از گلتون پایین نره حناق بگیرین...

همون پسر خرخونه:خانومی میخوای واست بخرم؟؟؟

من که عصبانی:

هوووووووی پسر خرخونه اون دهنو ببند پشه نره توش روتم بکن اونور حالمون بد شد اه اه خاله زنک حرفای مارو گوش میده..

محبت بشما نیومده؟؟؟

نیلو:محبتت بخوره تو سرررررررت

نیلو بسه اعصاب ندارم نشنوم صداتو وگرنه همینجا دخلتو میارم...

باز این پاچه گرف...

با اینکه هروز توی مکالماتمون جای دوست جونی عزیزم و....فوش موج میزنه ولی:

هیییییییچکی دوس جونیام نمیشن

عااشقشونم(امیدوارم با خوندن این جوگیر نشن)

و اینگونه بود که من امروز رتبه اول مقاله نویسی

آسیبهای  اجتماعی رتبه اولو آوردم با دوستای خل و چل جان که خیلی ام خوش گذشت البته معاونمونو فاکتور بگیرین:)

۸ ۰

منو یه هفته ی سه نقطه ای

۲۰ نظر


مث خودممممممممممممممممم (taj)

من یه دخترم...

همون که صبحا بدون لبخند نمی بینیش...

همون که کلى انرژى داره واسه ساختن یه روز محشر...

همون که شیطنتاش صداى خنده ات رو تا اسمونا میبره...

همون که واسه همه سنگ تموم میزاره و مهربونه ولى کمتر کسى 


قدر مهربونیاشو میدونه... 

همون که همه ى عشقشو از چشاش میتونى ببینى و حس کنى...

من یه دخترم...

همون که زود دلش میشکنه...

همون که وقتى مى زنى تو ذوقش دیگه اروم میشه و شوخى 


نمیکنه...


همون که مثل بچه ها میمونه زود ناراحت میشه زود قهر میکنه زود 


یادش میره زود باز میخنده زود اشتى میکنه...

من یه دخترم ...

****************

سحر نوشت:وقتی تو یه هفته سه روزشو فقط و فقط امتحان ریاضی داشته باشی نصف هفته رو هر شب تا 4 بیداری و فقط دوساعت میخوابی (همش خوابای چرت میبینی از شانس گندت)

 ازونور گروه سرود مدرسه اول میشه و مجبوری به غرغرای معلم پرورشی و خانومه که سرودکار میکنه(با اون قد کوتولش و صداش اه اه صداش عین معین میمونه بد قواره ی عقده ای ترشییییده بلد نی وایسه سرجاش) گوش بدی و گلوتو پاره کنی با بچه های گروه برای استان تمرین کنی ازونور رتبه آوردن تو جشنواره ی نوجوان(داستان نویسی)اییییییییینقد خوشحالت میکنه که خستگی همه اینا در میره ولی وقتی یاد هفته ی بعد می افتی که کلی امتحانای سخت داری ؛باید سرود و اجرا کنی حس کسی رو داری که به آب رسیده سیراب شده ولی از سیراب شدنش خوشحال نیس....

خو چه ربطی داش الان:/

ربطی نداش(داش!؟) ولی درک کنید حس بدیه دیه...

دعا کنید این دو هفته انگار داره تو سرم خراب میشه...

 

۱۰ ۰

راستشو بگینااااااااااااااا

۳۶ نظر

۵ ۰

مدل لباسای دست نیافتنی

۱۴ نظر

ست ب این میگنااااا

ست ب این میگنااااا

خیلی قشنگه ن

خععععلی قشنگهههههههه دوسش داررررررممممممممممممم

مدل لباس

کامنتتتتتت نذارییییی خرررررررری....
انجام ندی الآآآآآآآغے.........

هرکی فروردینیه دوسش دارم^.^

فَهمیدم چِرا تنَهام ? چون مِهرَبونَم :)?

چه نازه (ghalb)

خیییلی نـــــــــازن دخترا میدونن که چی میگم 


گفتم دم عیده چنتا مدل دست نیافتنی بزارم همتون برید فضا:)


روز جمعه خوبی داشته باشین...

۵ ۰

اندکی عکس

۱۲ نظر

ااااا

دقیقااااااااااااا

دیــکـشــنـــرے دخــملم در آینــده 
اوجــــه : گـــوجـــه
بـــاافــسـنــچــے : بــابــــ اسـفــنـج

وووووووووی اوخییییییی

(sheitanat)

دخترا پرچمارو نمیبینم

(volek)

بخند

(delgir)

الهییییییی

وووووووووییییییی

بذارین ادم بخوابه عه خب یعنی چه؟ (sheitanat)  (dd)  (sheitanat)  (dd)  (hihi)  (sheitanat)  (dd)

خعععععععلی بدم میاد

لپ

وووووای غشششش(عاشق نی نیاااام)

الهی الهی

ای جووووونم

......

متنفررررررر

۳ ۰
•به دور از همه ی ادم های مسخره و متظاهر دنیای واقعی...
فقط و فقط
برای مقداری آرامش...
اینجا از ته ته ته دل از روزمرگیام مینویسم :)

•دانشجوی رشته ی روانشناسی:)
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان