روزمرگی های یک نیمــــــچه روانشناس!

نگران فردایت نباش ،خدا از قبل آنجاست:)

یه روزه عالی با دوس جونیای عالی

۱۶ نظر

رتبه ی اول رشته ی مقاله نویسی سرررررررکاااار خانوم سحر...

دوستام:سسسسحححححررررررررررر پاشو بروووو اسم ترو گف اسگل چرا شیش میزنی امروز ؟

من:من تنها نمیرم...یکیتون بام بیاد...

*خاااااااک تو سرت برو دیووووونه منتظرتن اون بالا بهت جایز تو بدن بدبخت این همه ادم گنده وایستادن اون بالا تو میگی نمیرم؟؟؟؟

بلند شدم که پام گیر کرد به بند کوله ی نیلوفر(نیلو) با مخ افتادم رو زمین وااااااای ضایع تر از این نمیشد خدا اخه من چیکارت کردم منو اینقد جلو همه  آدم ضایه میکنی ابروم رف ک الان...نیلو الان وقتشه یه فشه رکیک بت بدماااااااااا کیفتو جمع کن اااااااااااااه من از دس تو چیکار کنننننم اخه...

رتبه ی دوم خانوم فاطمه...

نیلوفر:پاشو فاطی اینم از تو دوم شدی پاشو باهم برین این سحرم عصاب نداره یهو دیدی اون بالا یدونه زد تو صورت مجریه

چیک چیک چیک(دارن عکس میگیرن ازمون مام ک اون بالاییم و...)

بچه ها ینی من اول شدم؟

نه تو اول نشدی خدابیامرز بابابزرگم اول شده دیدن نیس جایزشو دادن به تو

مرض یکی منو از هنگی دراره...

فاطی:سحرررررر خبرت یه بار اول شدی نگا همه اون پسرا دارن مث منگلای چارشاخ نگات میکنن ای خاک بر سرت که آبرو نمیذاری واسمممون همشون دیدن افتادی....

فاطی خفه میشی یا پاشم؟؟؟

معاونمون(خیییلی گله هاااا بقدری ک هممون حالمون ازش بهم میخوره):هییییش چ خبرتونه؟

باز این رف رو فاز "هیش چ خبرتونه"

فاطی بقران جوابشو ندی اول تقدیرنامه ی ترو ریز ریز میکنم بعد واسه اون نیلوفره میمونو که مث بچه مثبتا نشسته نگا میکنه.... 

واااااا از خودت مایه بزار....

دقایقی سکوت........

مجری:عکس کلش اف کلنزو نشون داد و گف:کی میدونه این چ بازی ایه؟

منم با صدایی تقریبا بلند گفتم کلش اف کلنننننننننز

مجریه خندید و گف:

جلوی معلما رعایت کنین مثلا نمیدونین اینا چیه دیگه.....

بماند ک ارنجای نیلو و فاطی سوراخ شدم خو راس گفتم که....

دخترم؟؟؟

هان دخترم؟من دختر مامانمم که نه این خانومه؟اسگول دخترم اصطلاحه(مکالمه ی خودم و خودم)

منم مث این دخترای خییلی خانوم و آروم:بله؟؟؟

شما خانوم سحر....هستین؟

بله...

مقاله نویسی شرکت کرده بودین؟؟؟

بله...

مربیتون ایشونن؟؟؟

یا حسین میخواد بره چوقولی کنه بگه اینا همش حرف میزدن میشناسم این ادمارو دیگه

بله...

دبیرستانی هستین؟؟؟

بله....

نیلو(نیلوفر):چطور خانوم؟؟؟؟

هیچی خواستم بگم مقاله ی ایشون رفته استان که اونجام داوری بشه من مطمئنم اونجا هم رتبه میارن...(با لبخند گف)

منظورش من بودم

فاطی:ممنون خانوم

خانومه رف

سحر من چییییییییی بگم به تو عاخه؟10دقیقس خانومه حرف میزنه این میگه بله؟شرط میبندم دوتا فشتم میدااد میگفتی بله...

خفه فاطی حوصلت و ندارمااااا حساب شما دوتارم تو مدرسه میرسم فضولا خانومه داش با من حرف میزد مث قاشق نشسته میپرن وسط

نیلو:بله.....بله....

فاطی:خخخخخخخخ

نییییییییییییییییلووووو

من:میرم اب بخورم میام بروبچ

منم میااااااااام

بیا فاطی...

من:دخترم نیلو مراقب خودت باش فرزندم تا برگردیم...

سحررررررررررر نزنم تو دهنتاااااااا

با دو ازونجا رفتیم بیرون به قصد خوردن اب

واااییییییییی مخم این چی بود؟

ااه عاخه جلو درم ازین شیشه ها میزنن....حالا الان تو رمانا بود دختره میخورد به اون اقایی که اخرش باهم عروسی میکنن شانس نداریم که...

ماشالا اینقدرم برق میزنه آدم نمیدونه شیشس با کله میره توش

وااای فاطی اون دوتا پسرا دارن بما میخندن؟؟؟

نه به عمم میخندن...

مرض بیا بریم تا ضایه نشدیم...

فاطی؟

چته؟

ببین ما ک تا 2 نهایتا 3 ساعت دیگه خب؟

باز چه فکر شیطونی ای تو مخته بشر؟؟

گوش کن دو مین ای بابا

اون روبروام لواشک فروشیه بغلشم بقالی خب؟

بریم اشغال بخریم بخوریم حوصلمون سر نره هوم؟؟؟

هه هه ببین اسگول اومدیم اب بخوریم بریم خرید کنیم ک دیر میشه مرگمونم به دست این خرفت حتمیه(معاون جان منظورشه)

اه اه بخدا از اون اول که بات دوس شدم باس میفهمیدم ازین سوسولا و بچه مثبتا باید باشی بدو بدو برو بشین پیش نیلوفر این معاون جونت عزیز دلت ازت ناراحت نشه باشه؟؟؟

خب بابا چرا پاچه میگیری بدو سریع بیایما...

باشه بچه سوسول...

فاطی میخواستیم یکم خوراکی بخریما دوتا مشما پررررر؟زشته خو سینما که نیومدیم

خب دیگه وقتی مث ندید بدیدا هرچی میبینی ورمیداری همینه دیگه...

بیخیال میدیم نیلو دوسوته تمومش میکنه خخخخ

خخخخخخخ

معاون جان:شماااااهااااا کجا بودین؟

من:رفتیم خوراکی خریدیم قبلشم اب خوردیم همین کاره دیگه ای ک نکردیم هوم فاطی؟؟؟

فاطی :نه فک نمیکنم....

بشینین تا من فردا تکلیفمو با  شماها معلوم کنم.....

چشم خانوم میشینیم ولی فردا تعطیله پنج شمبس...

سااااااااکت هیییییش حرف نباشه

نیلو:سحر بیشور کدوم گوری رفتین؟

-جای بچه ها نبود نی نی جونم...

من میدونم با شماها چیکار کنم

خانوم.....جووووووووونم؟؟

چته چی میخوای بش بگی؟

هیچی خواستم بگم میرم آآآآآآآآآاب بخورم

بشین بینیم باوا میخواد ادای مارو دراره

اب خریدیم بکوفت

بمییرید ک نقشه هامو خراب میکنید...

دختر خانوم؟؟

فاطی با توعه؟

نه با توعه؟

یه پسر بچه همسن خودمون استینام تا ارنج موهاشم که ولش نزارید بگم نه میگم انگار برق 42ولتی بش وصل کردن یه عینکم داش ک داد میزد من خرخونم...

بله؟؟؟

شما از همین منطقه هستین؟؟

نه ما دوتا منطقه اونورتریم...

آهان از کدوم مدرسه؟

نیلو:مدرسه ی فضولسنج...سوالی مونده بفرمایین؟ 

فاطیم کلش تو یقش کبود شده بود از خنده

یارو همچین حرصی شده بود رف نشست ردیف بغل ما چنتا پسر همسن خودشونم بودن دورش

خانوم......؟

بله خانوم؟

با اون پسره چی میگفتی خانوم؟؟؟؟؟؟؟؟هاااااااان؟

خانوم سوال پرسید خو

هییییش ساکت جواب منو بده

خانوم چجوری هیچی نگم جوابم بدم؟

حرف نباشه من یه انظباطی بتو بدم

رفتم رو فاز دومی سحررررر:

خانوم بخدا گف ساعت چنده مام گفتیم 10ورب

منم گوشام مخملیه هان؟

نمیدونم اخه مقنعه دارین نمیتونم گوشاتونو بببینم

خانوم....آقای .....کارتون دارن

بچه ها لواشکای من کوش؟پیداشون نمیکنم..

نیلو:اینا نیس

نه بابا اینا ک پوستشونه....

یهو مغزم بکار افتاد...

خیییییییییلی بیشورین شیکموهای شیکم پرست چاقالو اونا واسه من بود کوفتتون شه ای اتو روحتون از گلتون پایین نره حناق بگیرین...

همون پسر خرخونه:خانومی میخوای واست بخرم؟؟؟

من که عصبانی:

هوووووووی پسر خرخونه اون دهنو ببند پشه نره توش روتم بکن اونور حالمون بد شد اه اه خاله زنک حرفای مارو گوش میده..

محبت بشما نیومده؟؟؟

نیلو:محبتت بخوره تو سرررررررت

نیلو بسه اعصاب ندارم نشنوم صداتو وگرنه همینجا دخلتو میارم...

باز این پاچه گرف...

با اینکه هروز توی مکالماتمون جای دوست جونی عزیزم و....فوش موج میزنه ولی:

هیییییییچکی دوس جونیام نمیشن

عااشقشونم(امیدوارم با خوندن این جوگیر نشن)

و اینگونه بود که من امروز رتبه اول مقاله نویسی

آسیبهای  اجتماعی رتبه اولو آوردم با دوستای خل و چل جان که خیلی ام خوش گذشت البته معاونمونو فاکتور بگیرین:)

۸ ۰

منو یه هفته ی سه نقطه ای

۲۰ نظر


مث خودممممممممممممممممم (taj)

من یه دخترم...

همون که صبحا بدون لبخند نمی بینیش...

همون که کلى انرژى داره واسه ساختن یه روز محشر...

همون که شیطنتاش صداى خنده ات رو تا اسمونا میبره...

همون که واسه همه سنگ تموم میزاره و مهربونه ولى کمتر کسى 


قدر مهربونیاشو میدونه... 

همون که همه ى عشقشو از چشاش میتونى ببینى و حس کنى...

من یه دخترم...

همون که زود دلش میشکنه...

همون که وقتى مى زنى تو ذوقش دیگه اروم میشه و شوخى 


نمیکنه...


همون که مثل بچه ها میمونه زود ناراحت میشه زود قهر میکنه زود 


یادش میره زود باز میخنده زود اشتى میکنه...

من یه دخترم ...

****************

سحر نوشت:وقتی تو یه هفته سه روزشو فقط و فقط امتحان ریاضی داشته باشی نصف هفته رو هر شب تا 4 بیداری و فقط دوساعت میخوابی (همش خوابای چرت میبینی از شانس گندت)

 ازونور گروه سرود مدرسه اول میشه و مجبوری به غرغرای معلم پرورشی و خانومه که سرودکار میکنه(با اون قد کوتولش و صداش اه اه صداش عین معین میمونه بد قواره ی عقده ای ترشییییده بلد نی وایسه سرجاش) گوش بدی و گلوتو پاره کنی با بچه های گروه برای استان تمرین کنی ازونور رتبه آوردن تو جشنواره ی نوجوان(داستان نویسی)اییییییییینقد خوشحالت میکنه که خستگی همه اینا در میره ولی وقتی یاد هفته ی بعد می افتی که کلی امتحانای سخت داری ؛باید سرود و اجرا کنی حس کسی رو داری که به آب رسیده سیراب شده ولی از سیراب شدنش خوشحال نیس....

خو چه ربطی داش الان:/

ربطی نداش(داش!؟) ولی درک کنید حس بدیه دیه...

دعا کنید این دو هفته انگار داره تو سرم خراب میشه...

 

۱۰ ۰

بغل کردنیــــ تریــــن موجود دنیــ ـ ــ ـ ــ ـا

۱۹ نظر

【◇◆↬TeXT↵◆◇】

♡دختری ♡ که اول صبح به زور بیدار میشه....

هپلی و ژولیده...

با لباسای نازکــــ

【◇◆↬TeXT↵◆◇】

♡دختری ♡ که اول صبح به زور بیدار میشه....

هپلی و ژولیده...

با لباسای نازکــــ و به هر طرف کشـــ اومده.

با چشمای نیمه بـــاز و نیـ ـ ـ ـمه بسته...

با پاهای برهنــــــه روی سرامـ ــ ـ ـ ـ ــیک...

که داره میـــگرده دنبال دسشویی و زیـــ ـ ـ ــر لــ ـ ـب غر میـ ـ ـ ـ ـ ـزنه...

بغل کردنیــــ تریــــن موجود دنیــ ـ ــ ـ ــ ـاس...

حتی در بعضیــــ منــــابع ذکر شده کــــه میشه براشـ ـ ـ ـ ـ ـ  مرد..  

۹ ۰

کاش هیچوقت قلبی وجود نداش

۱۰ نظر

 

یکـــــــی هستــ  تو قلبــــــــــــــــم ...

خیلــــــــــــــــــــــــــــــــی دوسش دارم...!

خیلی زیاد...

..نمیدونه دوسش دارم..نمیدونه چقدر دوسش دارم.... نمــیدونه...

نمیـدونم دوسم داره یا نه ؟

...ولی..من..عاشقشم ..عاشق..عاشقه چشماشم..عاشقه اون نگاهشم 


عاشــــــــــــقه اون لبخندشــــــــــــــــ......

آخرشم یه روز ....

 دلم واسش تنگ شده...


اینروزا حالم خیییلی بده....بد در حد افتضاح نه حوصله ی خودمو دارم نه هیچکس دیگه رو...تا حالا اینقد از زندگی خسته نشده بودم منی که هروز همه از دس منو شیطنتام و مسخره بازیام خنده از رو لباشون نمیرف حالا شدم یه افسرده که فقط  یه لبخند رو لباشه تا کسی نپرسه چرا چیشده و....


یه دخــــــــتر تودار که فقط  درد و دلش تو فضای مجازیه و بس...





۷ ۰
•به دور از همه ی ادم های مسخره و متظاهر دنیای واقعی...
فقط و فقط
برای مقداری آرامش...
اینجا از ته ته ته دل از روزمرگیام مینویسم :)

•دانشجوی رشته ی روانشناسی:)
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان