سرم و گذاشتم رو کیبرد لپ تاب و های های گریه کردم...زده بود مهلت ثبت نام تمام شده...ثبت نام واسه ازمون سنجش امروز...یکم که خالی شدم گفتم چهل تو من و میرم کافه تنهایی هرچی بخوام میخورم و خودم از خودم ازمون میگیرم حتی با مقنعه و مانتو و اب معدنی....سخت نگیر سحر
پریروز یکی از بچه ها تو گروه مدرسه گفت هرکی میخواد بجای من بره ازمون بده بگه سه نفرم میخواستن برن ازمون و اوضاعشون مثل من بود
با نا امیدی تمام رفتم پی ویش و گفتم میخوام به جات برم به کسی دادی کارت ورود به جلست رو؟
گف نه فردا برو از مدرسه بگیر
به قدری خوشحال شدم که داشتم بال درمیاوردم
پول و زدم به کارتش
و امروز
رفتم سر ازمون
درسته زیست و کااااامل جواب ندادم
خونده هام و شک داشتم بهشون
ولی خوب زدم
شیمی رو بهتر
و چقد قلبم اروم شد که شیمی مثل دفعه قبلی نیست
فیزیک و تونستم از هرصفحه سه چهارتا بزنم
و ریاضی رو هنگ کردم
هیچکدوم و بلد نبودم
عمومی هارو طبق معمول خوب زدم با این حساب که این دفعه دینی رو حس میکنم خییییلیییی خوب تر زدم
ساعت هشت وبیست دقیقه فارسی تموم شد دوییدم سر عربی
تا هشت و نیم تا یک رب به نه دینی زدم و نه زبانمم زده بودم فقط و فقط اونایی که مطمعن بودم و بلد بودم ولی خیلی فرزتر
حس میکردم دارم کنکور میدم
نه یه قلوپ اب خوردم و ریدینگ و متن عربی رو شروع کردم
نه و ده دقیقه داشتن دفترچه اختصاصی میذاشتن مرور کردم و هرچی حس میکردم بلدمم زدم باز و نه و رب دفترچه عمومی رو گذاشتم کنار
از اختصاصیا زمین و ریاضی رو رد کردم اول زیست فیزیک و شیمی رو زدم و اخر اومدم رو ریاضی دیدم هیچی بارم نیست
دیگه اومدم
ولی حس خوبی دارم
کاش کنکورم همینجوری باشه
کاش زودتر این دو هفتم بگذره خلاص شیم
کاش دیگه همکلاسیام و نبینم
امروز تو حوزه با دو سه تا از بچه ها حرف میزدیم
و من مث همیشه میخندیدم و چرت و پرت میگفتم
نصف انرژیم رفت ولی حالم خوب بود
شمارم و اشتباه دیده بودم و پدرم درومد
با رویا اومدیم شماره هامون و ببینیم
نکوهم باهام اومد گف بیا بت بگم کجایی استرس نگیررررر از بس مهربونه این دختر
خلاصه که حالم خوبه
میخوام ادامه مرورم و تا امشب داشته باشم
و امشب ببندم
و از فردا در کنار مرور عمومیا فقط ازمون سراسری بزنم
همین
به نظره من برای من و با توجه به شرایط من این بهترین روشه...حالا هر مشاوری هرچی میخواد بگه بگه ادم باید کاری و انجام بده که تواناییش و داره و براش مفیده خداروشکر که بچه هم نیستیم
اینم از این
از ته دلم میخوام این چن روزم واس هممون به بهترین شکل ممکن و با ارامش ترین حالت ممکن بگذره و رها بشیم از این همه فشار
و بعدشم که ما بیست و سوم روز رفتنمومه
الان ولی اصلا بهش فکر نمیکنم
فکر و ذکرم درسمه
خدا کمکمون میکنه
من میام بازم مینویسم ارامش بگیرم و برم
ولی اگهههه نیومدم
شما چهاردهم تیر
بعد نماز صبح
یه صلوات و قل هو ولله روانه ی ما کنکوریا کنید
بخدا خیلی لازم داریم به این انرژی مثبت
همینننننن:)