اسمتو با عشق نوشتم رو تنه ی درختا گل دادن....🌸
واسه بودن تو در کنارم تک تکشون بهم قول دادن...
اینا همه میدونن،
نمیتونم بمونم با تنهاییام...
اینا همه میدونن ک من چقد دیوونم،
حق با ایناست...
اینا همه دس ب یکی کردن، ک تورو برگردونن میدونن با تو ارومم
پیشت عاشق بارونم....
اینا همه دس ب یکی کردن ک تو مال خودم باشی...
نمیزارم تنها شی...
باید عاشق هم باشیم....❤
دیروز نزدیک ساعت هفت صبح خوابم برد ساعت و واسه هشت گذاشته بودم ک چش باز کردم دیدم ساعت دوازده و نیمه،یکم تو خواب نق زدم ولی چسبید،کلا فلسفه اسلامی و فکر کنم بیوفتم چون هیچی ازش نمیفهمم و کلا شروعش نکردم،خیلی از جزوه هام و پاکنویس نکردم،احساس و ادراکم خواب موندم،کتابم ندارم،چن روز پیش ک برای کار بانکی بابام بیرون بود گفتم بگیره ک بسته بود..و فعلا معطلم....و لنگ و مضطرب و بیخیال البته!
درود بر شهری ک دریا (چه)دارد!🌊
دریا بغل خونت باشه،ولی نتونی بری خیلیه ها،
نمیخاااام،
اقا ینی چی ؟ما حتی همین چیزارم رعایت میکنیم،ولی بعضیا واقعاً عین خیالشون نیس،دو تا از فامیلای پدر زنگ زده بودن ک بیان خونمون،من واقعا عصبی شدم،پنجاه و شیس روز ننشستم ک اینجا بشه کاروانسرا،گفتم موردی نداره بیان،ولی بعدش منم میرم تهران.والاااااا😑
ولی بابام یه جوری صحبت کرد ک ما قرنطینه ایم و اینا،نیومدن خلاصه...
در کل ک ی دریای همین بغل،یا باغ پدربزگ ک خودمون باشیم ،بازم بابام نبردمون و ما همچنان در قرنطینه داریم کپک میزنیم،بعد استوری اکثرا بیرونه،با افتخار،اگ کرونا تموم شده بگید به ما هم:|
و در اخر اینم بگم ک اینروزا سیکل زندگیمون شده، افطار بخوریم تا سحر بیدار و تا کمر توگوشی بچرخیم،مافیا و جومونگ ببینیم،سحری بخوریم تا شش نماز بخونیم و وبلاگ بنویسیم و بخوابیم
امروزم که روز روانشناسه و از همینجا تبریک میگم به همه ی روانشناس های واقعی، چه اونا ک درسشو خوندن و چ اونایی ک بدون خوندن درسش،لب باز نکرده حالتو میفهمن و روحتو جلا میبخشن ،روز همه ی روانشناس های پرتلاش مبارک❤