سلام صبحتون بخیر
دیروز کلاس زبان در مورد امتحان صحبت کرد و من راستش واسه بقیه درسا خیلی استرس گرفتم
و بعد تا ساعت دو پری خانوم اومد و منم روزم و با سوسیس باز کردم نگم جه سوسیس سوخته ای زدم و با نوشابه بزور دادم بره تو خندق بلا
بعدم کلاس اندیشمندان مسخره بازی دراورد و واسم بازنشد ن با گوشی و ن لپ تاب!
و ساعت چهار بعد دردهای بسیار خوابیدم نه پاشدم و میل ب هیچی نداشتم یه چایی خوردم و سرگوشی بودم و بابا ازسرکار کباب تابه ای خوردیم یه دبه ی گنده دوغ محلی هم خریده بود ک من فکر کنم تمومش کنم دوروزه😂
همینا دگر
و سحری خوردم و نزدیک شیش خوابیدم و هشت پاشدم هوا عااااالی،هوای اردیبهشتی که عالی هست همینجوریش شما فک کن بعد از بارونم باشه و چه صفاااایی دیگه نون پنیر هندونه خوردم
الانم یکم به گلا برسم یه چایی داغ بریزم و بشینم پای کلاس زبان و کلاس بعدی که ساعت دوعه و درس بخونم
همینااا
فعلا بای بای❤