1-ساعت سه صبحه..داشتم شیمی میخوندم تا همین الان...بخاطر چشام یه خط در میون میخوندم و میزدم زیر گریه...شانسم نه گذاشت نه برداشت زد تو گوش ما موقع امتحان شیمی...هووووووووف...
2-رمانرو دیشب تموم کردم با اینکه اوضاع چشام افتضااااااااح بود و حال روحیم افتضاح تر از چیزی که بوام بگم ولی خوندمش و باهاش های های گریه کردم....
3-نتونستم بگم چشمام چی شده براتون...شما فعلا دعا کنید خوب شن تا بعدا با چشای سالم واستون مفصل توضیح بدم و دعا کنید شیمی رو گند نزنم لطفا...
4-هوای اتاق سرد است....هوای دلم ابری...آهنگ لعنتی میثم ابراهیمی هوا را سرد تر و دلگیرتر از حد ممکن میکند و من از شدت چشم درد و بی خوابی و گریه که برایش سم است دلم میخواد خره خره ام را بجوم از حرص و بمیرم تا تمام شود درد ...اشک....اشششششک...
5-این درد لعنتیِ قشنگ عشق چیه اخه؟
6-یکم آرامش ابدی و ازلی میخوام..فقط یکم... .