شنبه ۶ خرداد ۹۶
انقدر استرس داشتم که از دیشب تا الان به جز یه چرت کوچیک یه سره تو جام غلت زدم واقعانم نمیدونم دلیل این همه استرسم واسه چیه!تو دلم میگم میری یا عالی میدی اون امتحانه بی صاحابو یا گند میزنی و معدلت کم میشه که فدا سرت یا تجدید میشی زبونت لااااال دیگه بالاتر از سیاهی که رنگی نی😣!بعد میگم واااای نکنه...نکنه....نکنه:/ولیییی الان که چشامو بسته بودم و تو استرس هی نفس عمیق میکشیدم و دلم بالا پایین میشد، ذهنم پر کشید اینجایی که همیشه میومدم استرسامو خالی میکردم و میگفتم واسم دعا کنین...!(شیمی و یادتونه😂)اینجایی که همیشه وقتی مینویسم و میرم بعدش واقعا ارومه ارومم...خب این اخرین امتحان استرس زا بعد از فیزیکه،امتحان ریاضیه امروز و دادن ینی برداشتن وزنه های شش صد کیلویی از شونه های من...هوووووف😤
انفد دلم میخواد یه دلللل سیر بیام بنویسم قولشم دادم به خودم حتی😂 که اگه خوب دادی امتحانتو با یه مشمبا تنقلات از سوپرمارکت جلوی کوووولر رو مبل میشینی وبلاگ مینویسی و اهنگ گوش میدی اگه نه هم که اینکه بازم اینکارو مبکنی فقط بدون تنقلات😁درهرررررحال امیدوارم همتووووووون امتحاناتونو شیک و عالی بدین:)🌹
پ.ن:اولین رور ماه رمضون بری امتحان بدی واسه اولین بار تو عمرت!ثبت شدن داره😉
پ.ن بعدی:انقدرررر حواسم پی خوندن بود که سحر وقتی بیدار شدم یادم رفت حتی سحری بخورم...هی گفتم الان میرم الان میرم دیگه اذان و گفتن...بعد ماه مانم اومده میگه عههه تو مگه میخواستی روزه بگیری؟😅
پ.ن بعدی تر:اقا کاش یه دکمه داشتیم میزدیمش فول خواب میشدیم!الاااان قشنگ کل اتاق دوره سرم داره میچرخه،قفلی نزنم سر جلسه😰
دیگه بای تا بعد امتحان😉