شنبه ۲۱ اسفند ۹۵
میتونم بگم قریب به هشت یا نه تا پست پیش نویس شد تا الان یکم به خودم مسلط شدم
اشک ریختم و نوشتم
حرص خوردم و نوشتم
به خاطر خیلی چیزا حرص خوردم به خاطر خیلی چیزا هم شادی کردم و از ذوق لبخند گشااااااااااد زدم به ژرفای چاله گونه طور با اشک شوق حتی...
نوشتم و نوشتم و نوشتم و خالی شدم،خالی شدم تا الان به این ارامش رسیدم کنار گلای جان و عصرونه میزنم و میگم خدایا شکررررررت :)
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.