اومده خونمون...منم نشستم دارم زیست میخونم با همون قد کوتاش (من نمیدونم این بچه چرا قد نمیکشه هنوووز تا زانوی منه قدش هههه)میاد تو اتاق میزنه رو پام میگه سحرررررر؟
اسما:زیرلب میگه "وای چقد خرخونه"
فک میکنه نمیشنوم هههه
من:میگم عههه چرا میزنی؟ چته؟
اسما:چته چیه بی ادب از سنت خجالت بکش!
من:خیلی بی ادب شدیااا اسما چی کار داری؟؟؟؟
اسما:پاشو بریم!
من:چی چی پاشو بریم،کجا بریم ؟
اسما:بریم برف بازی بعد سنفی(سلفی😅) بگیریم منم اینجوری جست(ژست) بگیرم(لباشو غنچه کرده) بعد سنفی رو بزار اینساگران(اینستاگرام) ببین چقد لایک میخوره
من:اووووهه اسما بیا برو بیا برو کارتونت شروع شد نیم وجبی
اسما:جییییغ میای یا...؟
من:یا چی؟؟؟
اسما:یا میرم به پارسا میگم بیاد بخورتت ههههههه
من:اســـــــــما برو بیرون ببینم..مامااااان بیا اینو ببر
اسما:خوب گریه نکن میگم نیاد بخورتت هههه پاشو بریم
زندااااییی یه چیزی به این بگو
حالا مامانم از اون سره خونه:
سحــــــــر ببین بچه چی میخواد دیگه هی بهونش میندازی
من:|
من:برو حاضر شو
حالا تیپش:
پالتووووی صورتیش با دستکشای طوسیش روشون یه شکوفه صورتیه چکمه طوسی کلاهه طوسی صورتی نصف موهاشم کج ریخته بیرون این یکیو از خوووودم یادگرفته قربونش بشم هههه
اسما:سحررررر رژ لب صورتیت کجا بود؟
من:بیاااااا برووووو بچه پرو
باشه حالا غیرتی نشو حاضر شو
اسانسور و زدیم رفتیم پایین
تو حیاط نزدیک بود سه بار بیوفته با مخ رو زمین که هربار از آرنج کش میومد تو دست من هی😂دره حیاطـو باز کردم میگه سحر من دسشویی دارم برگردیم:|||
ادامه دارد...