سه شنبه ۱۳ مهر ۹۵
✱سر زنگ زبان دیدم حانی و گوگو و صبا و فافی و زهرا{اسماشونو نمیخواد حفظ کنید تو امتحان نمیاد:))))} چارتایی افتادن رو یه کتابه و با اتووود و مداد و خودکار صفحه اولشوووووو دارن به چیز میدن آها به فنا:))
منم همینجوری متفکر داشتم ریدینگ و میخوندم و با ارنج و پا جفتک اینا مینداختم که خفه شن تمرکز کنم بالاخره:)))
ریدینگ و خوندممم انقد حرصم گرف از دسشوووون و با فکر اینکه کتاب صباعه با خودکار ابی گرفتم صفحه اولشوووو خط خطی کردم مثل اسبی که رم کرده چارتااااییی افتاده بودیم به جون کتاب بعد اینام هی بهم دیگه نگا میکردن و میزدن زیر خنده و معنادار همینطوری بهم نگا میکردن... منم فک کردم واسه این خل بازیامونه باهاشون خندیدم و تموم شد اخر فعهمیدم گند زدن/زدم تو کتاب خودم:/// تا بههه خودم اومدم زنگ خورده بود و بیشورا عرعر کنان کیفاشون و ورداشتن و رفتن:////صفحه ی گوشیم رفت توووو{جای انگشت مونده قشنگ یه گودی درست شده} انقد که با حرص تایپ کردم تو گروه براشون:دهنتووووووون آسفالته فردا:))))))))
....
✱یه همکلاسی دارم سه سانته انقد کوتاهه من از وقتی دیدمش ب خودم و قدم امیدوار شدم چون تا امروز فک میکردم من خیلی قدم کوتاهه:/خلاصه هی قیف میاد مننن باباااااااااااااام با پورشه مشکیش هروز میاد دمبالم و ازین سیب خوریا:/منم تو دلم گفتم عه؟؟باشه:)))
کلا من از اولشم با این بشر مشکل داشتم...از قیااافش اسکی رفتن میباره دیگه حالا تصور کنید زنگ تفریح تو کلاس داشتم شیمی میخوندم اینم اکیپشون و رو میز و نمیکت جم کرده بود و رفته بود بالا ممبر و هی شاخ بازی درمیاورد...:/منم گفتم میشه شات آپ شی دارم درس میخونم دوست عزیز:/گف نچ:/گفتم وقتی نوچ و کردم تو آستینت میفهمی با کی طرفی بند ان گشتی:/از قصدی بین بند و ان گشتی فاصله انداختم خلاقیتتتتهههه دیگه:))))خلاصه ازون زنگ شدیم دشمن هممممم با نگاه های خصمااااانه :///حالا ربطی نداره ولی انقد میخواد ادای این خرخونارو دراره انگار من نمیدونم واسه ثبت نام میز کناری ما بود و داشت تعهد میداد که امسال مثل نهمش ریاضی و درسای تخصصیشو 13-14 نشه:/حالا بماند که با پارتی نوشتنش اماااااااان ازین پارتی اه اه اه:///
زنگ که خورد پشت سرش رفتم چون تا یه جایی هم مسیر بودیم مثل این کاراگاها هههههه کارگااااااااه سحر ههه:)))بعد یکم رفت و رفت و رفت و دیدم نزدیک یه موتوریه شد که گویا داداشش بود:///بعدازینکه یه فوش ابدار بش داد و گفت دفعه ی بعد دیر بیای میرم به بابا لوت میدم که اونروز با فلانی دیدمت تا دیگه بت پراید به اوون گلی و نده ببری جی افتو بگردونی:///
پورشه:///
موتور://////////
پراید:////
امسال واقعا عصاب ندارم خیلیم ادم شدم و میخوام سرم تو کاره خودم باشه و برم و بیام اگه بزارن...حالا با خودمم شرط کردم بعد ازینکه قشنگ قهوه ایش کردم بیخیالش شم:)))
...
✱فردا هفته تموم میشهههه هوووووووووهوووووووو شماااا خونتون مورچههه داره هوووووهووووووو نه ندارهههه:))))اوه محرمه صلوات بفرستین シعجب هفته ای بوداین هفته عا://///// دیگه خیییییلی دارم درباره ی مدرسه مینویسم از این به بعد درباره معلما که اگر اتفاق خاصی پیش نیاد نمینویسم چون آرشیو مهرماه وبلاگم کلا شده مدرسه بجز یکی دو مورد:/
...
✱مثلا فردا درسامون سبکه عین امروز هم امتحان داریم هم مخش بعد مثلا فقط یه درس مخش نوشتنی نداریم رس مارو کشیدن://///از کلمه هایی که معادل فارسیش و تو کتابمون نوشتن متنفرم:///
...
✱تا به امروز فک میکردم اینایی که انار دون میکنن میریزن تو ظرف کوچولوها بعد با قاشق چایی خوری میارن مدسه با نمک و گلپر و میشنن میخورن خیلی خزن و خز بازی درمیارن:))))))) امااااااااا امرووز که من اینکارو کررررردمااااااا و بعد از امتحااااان شیمی نشستم رو زمین چار زانوووو انار خوردم با نمک و گلپر واقعاااااا حرفمو پس گرفتم خیلی چسبید:)))))))
...
✱همش حس میکنم موقع رفتن به مدسه یا برگشتن یکی دنبالمه نه تا یه جایی مثلا تا دمه دره خونه...یا حتی صبحا همینطور...بعد هروقت برمیگشتم و پشت سرمو نگاه میکردم؛ میدیدم هیشکی پشت سرم نیس...درست عین دیوونه ها یا درسا فشار اوردن هههههه یا خل و چلیم درجش رفته بالا اینم میتونه باشه هههه مث این فیلمااای جن و روحی شده بود عصن یه وضعیتیییی ههههههه:)))
...
✱من و کانالم و پستای خوبم و اون یه عضویییییییی که توشهههه ^.^و من به امید سین کردن اون پست میذارررررم شما و همه هههههه:)))
دیگه همینا امیدوارم که روزاتون در آرامش باشه و تو این ایام ما رو از دعاتون بی نصیب نذارید که واقعااااا محتاج دعاهاتونم✿✿✿