با همه ناشکریا و گله ها و شکایتا و در آخر لبخند و انداختن سرم به پایین ...با همه سوزش چشمام واسه نگه داشتن این حجم اشک...با همه فرو ریختنام تو خودم...با همه کندن پوست لبم به عادت همیشگی....با همه فین فین کردنا تو خلوت...با همه ی همه ی این دوست نداشتنا واسه رفتن به سفر که از الان میدونم چقدر باید حرص و جوش بخورم ولیییییی به خودم نهیب میزنم "سحررررررر این فکرای منفی و دور کن از خودت دختر" با همه ی تار دیدنای این و اون ناشی از حجم اشکی که تو چشامه میگم خوبم و دوستم و که با 14همین دوست پسرش یا بقول خودش عشقش که ولش کرده دلداری میدم...با همه ی اذیت شدنام واسه متحمل شدن این سفر یه هفته ای کذایی....
در نهایت نهایت نهایتش شکرت خدا...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پ.ن1:تـــــــاحالا دیدین کسی تو جمع بشینه یه لبخندم بزنه و با چشای اشکی چش بدوزه به کمدین تو تلوزیون و با بغض خنداونه ببینه و از قضا چاییم بخوره؟
پ.ن2:با یه حاله لِه طورانه از منزل مادربزرگ به مقصد خانه تازاندیم و الان در اتاق با لپتاپ نشستم بین لباسااااااا:)) حتی رو تختم پر از لباسایی که نمیدونم کودومشونو واسه سفر بیارم کودومشونو نیارم....به غلللللللط کردن افتادم که این همه لباس و ریختم نمیدونم چجوری جمش کنم:/
پ.ن3:فررررردا باید برم آزمایشگاه واسه برگه سلامتی که مدرسه داده واسه ثبت نام آزمایش بدم:/از الااااان میترسم واسه اون سوزن کذایی که قراره توسط پرستااااااااار خوشگله بره تو دستم:/هم باید ناشتا باشم هم باید معده اینام پر باشه:/همش به کنااار کی میخواد هفت صب از خواب پاشه؟بعدش بره کلاس ویولن:/چجوری بعدش بره فیزیک:/بعدش بره زبان و کنسل کنه:/بعدش پاشه کولشو اویزون کنه به دوشش بره خونه خالش لباسااااااشو که اونجا مونده ورداره:/بعد بره بقالی آت آشغال بخره واسه تو راه:/بعد این انسان چجوری به خونه برسه خوبه:/تازه بخاد اتاقشم تمیز کنه ساعت سه اینا بخوابه:/
پ.ن4:نااااااااامووووووووسااااا میخواستم برم و برگردم بعد وبلاگمو آپ کنم یه حسی قلقلکم داد گف پاشو برو وب آپ کن نمیری حالا:))
پ.ن5:آقااااااااااااااااااااا به پییییییییییر به پیغمبببببببر من دیگه قوز نمیکنم به جدم قسم:))))منو به رگبااااااار بستید تو کامنتاتون برا پست قبل:)))انقد کاااااااااار دارم نشستم دارم حامد پهلانم دانلود میکنم ههههههههه شیرییییین شیرییییین عمرممم شیرین شیرین جونممممممم :)))
خدایا مددی:))))))