جمعه ی مان را جلوی کولر با موسیقی و خوندن کتاب (((یک تماس تلفنی از بهشت)))میگذرانیم و وبلاگ گردی میکینم...
میدونید جمعه هر چقدرم که دلگیر باشه و حس هیچ کاری و نداشته باشی همین که خودت تصمیم میگیری خوب سپریش کنی با تمام تمام تمام دلگیر بودناش واست لذت بخش تر میشه...
حتی اگه صبش با اصرارای مامانت و غرغر خودت از خواب بلند شی...
حتی اگه با غرغر و خواب آلودگی پاشی موهات و شونه کنی و بری مسواک بزنی...
حتی اگه یه خاطره ی شیرین و تکرار نشدنی بیاد جلو چشمت مث فیلم برات تکرار بشه...
حتی اگه به بهونه ی کتاب خوندن یک ساعت چشمات رو نوشته ها بچرخه و فکرت تو خاطره ها...
حتی اگه نسکافه ی یخ شدتو مزه مزه کنی...
#چالش بزنیم
❖چه زمانی بیشتر از همیشه خوشحال بودهاید؟
جمعه ای که بارون میومد منو و دوستام تو پارک رو صندلی در حال یخ زدن، تخمه و لواشکای بارونی میخوردیم و الاغ جانِ سحر و دوستاش رو نیمکت روبه رویی نشسته بودن هیچکسم تو پارک نبود ...هوا ابری...بارون وااای خدا:)
❖بزرگترین ترستان؟
ناخواسته در مورد کسی قضاوت کنم...
❖اولین خاطرهای که در ذهنتان هست؟
جمعه ای که بارون میومد منو و دوستام تو پارک رو صندلی در حال یخ زدن تخمه و لواشکای بارونی میخوردیم و الاغ جانِ سحر و دوستاش رو نیمکت روبه رویی نشسته بودن هیچکسم تو پارک نبود ...هوا ابری...بارون وااای خدا:)❖کدام انسان در قید حیات را بیش از بقیه تحسین میکنید و چرا؟
مادران شهید...از دست دادن فرزند طبیعتا خیلی سخت تر از اونیه که ما فک میکنیم چه برسه به اینکه بجای یه فرزند دوتا از فرزندات شهید بشن واسه حفظ شدن ناموس وطن...خاک وطن...و با این اوصاف خیلی از هم سنام یا بزرگتر کورکورانه رفتارایی انجام میدن که... ادامه نمیدم:)
❖چه خصلتی در خودتان میبینید که به نظرتان تاسفآور است؟
احساساتی بودن...همین دیشب که حافظ ناظری و آورده بودن خندوانه و میخواست آرزو کنه یه قطره اشک ریخت منم نشستم باهاش زار زار گریه کردم:)
❖گرانبهاترین مایملکتان؟
لبخندم و چشمام...
❖دوست دارید کجا زندگی کنید؟
شمال...
❖بزرگترین قدرتی که مایل بودید میداشتید؟
عاشقا رو بهم برسونم(هههه)
❖چه چیزی افسردهتان میکند؟
بیشتر سعی میکنم افسرده نشم ولی اون چیزی که افسردم میکنه اینه که دو تا خل و چل همو دوست دارن ولی هیچکودومشون به اون یکی نمیگه از حسش:/
❖به خاطر چه چیز به والدینتان مدیون هستید؟
به خاطره اینی که هستم...اینی که بهم یاد دادن در مقابل مشکلاتم از الان تا سالها بعدتر بجنگم...مهمترین چیز اینکه شکست نخورم...قوی باشم....
❖عطر مورد علاقهتان؟
سیلور سنت بوگارت(عطر دیووونه کننده ی الاغ جان)
❖کلمه محبوبتان؟
الله
❖کتاب مورد علاقهتان؟
بعد از پایان-پاییز فصل آخر سال است..
❖بدترین چیزی که کسی به شما گفته؟
بدترین چیزایی که کسی بهم گفته یادم نمیمونه :) {تا حالا پیش نیومده واقعیتش...}
❖دوست داشتید بیشتر به چه کسانی میگفتید متاسفم و چرا؟
به خودم و اونی که عاشقشم واسه اینکه بد عاشق شدم...
❖گناهآلودترین لذتتان؟
عاشق شدم...نفهمیدم کی...
❖عشق شبیه چیست؟
کاکتوس...سرسخت در مقابل دوری و دلتنگی از معشوق و در عین حال دردناک درست مثل خارهاش...
❖شده به کسی بگویید «دوستت دارم» و دوستش نداشته باشید؟
نه نشده...
❖بزرگترین ناامیدیتان؟
نا امیدی از امیدی:)
❖اگر میتوانستید گذشتهتان را اصلاح کنید، چه چیزی را تغییر میدادید؟
نا شکر بودنمو...
❖اگر میتوانستید به زمان گذشته برگردید، به چه زمانی میرفتید؟
زمانی که یکی از اماما و یا پیامبرا زندگی میکردن...
❖آخرین بار چه زمانی و چرا گریه کردید؟
واسه مشکوک بودن جواب آزمایش خالم به بیماری نحس .... که البته خداروشکر چیزی نبود
❖چطور آرام میشوید؟
لب دریا بدون اینکه کسی همراهم باشه ویولون بزنم و یه دل سیر گریه کنم و شب نشه هوام ابری باشه...
❖چه چیز بهخصوصی کیفیت زندگیتان را بهتر میکرد؟
نزدیکتر شدنم بخدا
❖از نظر خودتان، بزرگترین دستاوردتان چیست؟
زندگی بدون ناشکری...بدون قضاوت...بدون ناراحتی...بدون غیبت...بدون دروغ...بدون حس بد..بدون انرژی منفی..بدون بدی....
❖شبها چه چیزی بیدارتان نگه میدارد؟
حرف زدن با خدا
❖دوست دارید در مراسم خاکسپاریتان چه آهنگی نواخته شود؟
حامد پهلان(یاسی یاسی) :)) جدی اگه بخوام بگم...نوای شیدرز که خیلی با ویولون میزنم و روش کار میکنم...
❖مایلید چطور در ذهن دیگران باقی بمانید؟
شکست ناپذیر...بدون کینه و دوست داشتنی...(امیدوارم اینجوری باشه)
❖بهترین درسی که از زندگی آموختید؟
هیچ چیز ماله هیچکس نیست...در حال زندگی کن که زمانِ قضاوت نیست(خیلی فلبداهه:) )
❖همین حالا دوست داشتید کجا بودید؟
زیر بارون من و الاغم چند فرسنگ اونورتر روبروی دریا..سکوت و سکوت و سکوت...(خیال پردازی های همیشگی ههه)
❖یک جوک به ما بگویید.
سحری که همیشه میگفت باید به وقتش عاشق شد....عاشق شد...عاشق الاغی شد...آه{میشه الکی بخندید؟}