سححرررررر پاااشووووووو خب ده دقیقه دیگه اذونه ...د پاشوو ااااع....
5دیقه دیگه تروخدااااا مامان...
پاشووو میگممممم الان که اذون گفت با بدبختی روزه گرفتی حالت جا میاد...
ساعت:ده دیقه به چهار
ماااماااان الان بیدارم میکنی؟!ده دیقه مونده الان فقط من باس اب بخورم که :"(
شما اول اون هنذفریااات و درار بعدشم خودمم الان پاشدم بلند شو وگرنه همونم آبم نمیتونی بخوری ما که غذامونو خوردیم خودت میدونی...
مامان؟!
هوم؟!
مطمعنی که من سر راهی نیستم دیگه؟!
شک دارم ...
دمت گرم...
چی؟!!!!
هیچی گفتم ممنونم ازین همه محبت که خرج من میکنین...
گوشی و هنذفریو پرتابیدم رو تخت و با چشای بسته رفتم سر میز..
قاشق و چنگال و که برداشتم...
سحر!!
بله...
خرمارو از یخچال وردار بیار...
نیس که..
از همونجا داد زدم :
کجاااشه؟!
عه داااد نزن سرم رف همونجاس...
ممنونم واقعاااا از ادرس دقیقت ننه عصن من چاخلصتم ...
تتتققق..
اخ مامااااان سررم چرا میزنی خب...
چی گفتی؟!
گفتم ممنون از ادرس دقیقت....
بعدش چی گفتی...
گفتم ممنونم از ادرس دقیقت مامان گلم
بروووو ۵دیقه مونده به اذون..بدوووو
تو این ۵دیقه مسواک بزنم یا چایی بخورم یا غذامو؟!
برووووو...
قاشق اول و که گذاشتم دهنم دادم رف هوا...
مااااماااااااننن این چقدرررر یخخههههههه
پروفوسور اگه داغش میکردم باید ساعت شیش صب میخوردیمش
لیوان اب و نزدیک لبم بردم هنوز به لبم نرسیده بود که..
الله اکبر و الله و اکبر
هعیییی چقد سیر شدم عصن من!!!
مامان دست درد نکنه...واقعااا ممنون....
خواهش...
من میرم بخواابم ظرفارو تمیز کن بزار تو ماشین بعدشم برو بخواب
مااامااان خب خوابم میادددددد منم
زوود باااش
>.<
ماامااان فردا میشورم بزار بخواابم...
برگشتم و مشاهده نمودم دارم با خودم حرف میزنم و مامان جان خواب هفت کوتوله رم دیده...
اهنگ فاز شری و گذاشتم و کمش کردم(عز تو گوشی)شروع کردم به حمالی...
حالا که تموم شده عصن خوابم نمیبره....
رفتم داخل اتاقم وارد که شدم احساس کردم پام رف رو یه چیز کاعوچویی مانندی گفتم حتما یکی از تلامه باز رفته زیر پا شکسته بی توجه یه به درک نثارش کردم و رفتم که بخسبم ..چندی نگذشته بود که درحال گوشیدن آهنگ محمد علیزاده جان که موش بخوره اون صدای قشنگشو بودم یهو یه چیزی تو ذهنم گف خب اسگل کم عقل پلشت نکنه اون چیزی که پات رفته روش عینکت بوده باشه؟!
واااای نه...
سیخ سرجام نشستم جرعت نداشتم ببینمممم چنتا صلوات فرستادم بعد از چند دقیقه که ریلکس شدم دیدم بعلههه زدم عینک بدبخت و له کردم..
هعییییی خاک تو سره کورم...
:///
+عنوان و حال میکنید؟؟خلاقیت میبااره عصن...
++مامان خیلی خوبه وقتی کمی مستبده "کمی"
+++چاکلزتم ننه...
نوشته شده:پنج شنبه
5:30صبح