یه روز خوب از صبحونه اش مشخص میشه(سحر)
اولین صبحونه بعد از چن ماه که خیلی بهم چسبید اینکه خوشمزه بود به کنار اینکه اون و مامانت درست کنه و بعد از مدت ها سرکار نره بیشتر اونو خوشمزه میکنه واقعا یادمه از بچگی مامانم همش سرکار بوده:"(و من همیشه خونه مامان بزرگم که بهش میگم مامان جون بودم درواقع اونجا بزرگ شدم :)کم کم بزرگ شدم و به تنها صبحونه خوردن عادت کردم و امروز طلسمش شکسته شد واقعا به اونایی که مامانشون خونه دارن و هروز واسشون لوبیا پلو با سالاد شیرازی درست میکنن غبطه میخورم
بعد امتحان با بچه ها رفتیم چیپس سرکه نمکی خریدیم و رفتیم پارک چند وجب اونور مدرسه که هیشگیم نبود چیسبارو بازیدیم و بهش حمله کردیم حملههههه ها چنتا پیرزنم که دستشون نون سنگک بود واسم سرتکون دادن خخخخ:)))
تابستون میخوام هم با ویولنم واستون هنرنمایی کنم هم دست نوشته هامو با دستخطم به رختون بکشم:))
-----امتحان4شمبه مطالعاته:/بهتره دهنمو باز نکنم دیگه:)))
===الانم شبکه خلیج فارس داره ده رقمی نشون میده میخوام برم ببینم
ددابز:)))