روزمرگی های یک نیمــــــچه روانشناس!

نگران فردایت نباش ،خدا از قبل آنجاست:)

لحظه هایی که یه مرده ی متحرکیم...

لحظه هایى هستند که هستیم ...
چه تنها ، چه در جمع
اما خودمان نیستیم...
انگار روحمان مى رود...
همان جا که مى خواهد...
بى صدا...
بى هیاهو...
همان لحظه که راننده آژانس مى گوید رسیدیم...
فروشنده مى گوید باقى پول را نمى خواهى؟
راننده تاکسى مى گوید صداى بوق را نمى شنوى؟
و مادر صدا مى کند حواست کجاست؟
ساعت هایى که..
شنیدیم و نفهمیدیم...
خواندیم و نفهمیدیم...
دیدیم و نفهمیدیم...
و تلویزیون خودش خاموش شد...
و آهنگ بارها تکرار شد...
هوا روشن شد ...
تاریک شد...
چاى سرد شد...
غذا یخ کرد...
درِ یخچال باز ماند...
درِ خانه را قفل نکردیم و نفهمیدیم کِى رسیدیم...
و کِى گریه هایمان بند آمد...
و....
کِى عوض شدیم؟
کِى دیگر نترسیدیم؟
از ته دل نخندیدیم و دل نبستیم !
و چطور یکباره آنقدر بزرگ شدیم
و خاله بازی هامون تموم شد؟
و از آرزوهایمان کِى گذشتیم؟
کِى دیگر "او" را براى همیشه فراموش کنیم؟
کــــــــــی...
.
.
.
یک لحظه سکوت براى لحظه هایى که خودمان نیستیم .



۱۱ ۰
شاهین ام
۰۵ خرداد ۰۸:۲۷
عالی بود. اگه وقت داشتی به وبلاگ منم سر بزن.

پاسخ :

ممنون:)حتما
yasna sadat
۱۷ ارديبهشت ۰۲:۰۸
خدایاااا 

پاسخ :

:"(
raha !!! روانیه احساس
۱۶ ارديبهشت ۲۱:۴۸
چقد قشنگ بووووود ..... !!!!!!! 

پاسخ :

قبوووووووونت
شاهین Za
۱۶ ارديبهشت ۰۰:۱۲
چقد جالب
چقد جالب
انگار هممون حرفمون یکیه
زندگی داره میگذره بدون اینکه زندگی کنیم

پاسخ :

بله...
همدم تنها
۱۵ ارديبهشت ۲۲:۵۳
👍لایک ولی عکس
بیگ لایک 👍 👍

پاسخ :

ممنون:)
طاها میرویسی
۱۵ ارديبهشت ۱۵:۵۱
:(

پاسخ :

غمگینی مثلا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بز بز قندی
۱۵ ارديبهشت ۱۵:۳۴
چقد بدهههههههه

پاسخ :

خیلییییییی
yasi adkd
۱۵ ارديبهشت ۱۴:۵۷
من به این معروفم 
که من عاشق می شم 
تو که میدونستی 
چرا موندی پیشم ...
عالی بود ...

پاسخ :

فداااااااااتشم
برنامه نویس جوان
۱۵ ارديبهشت ۰۹:۰۳
....................................
نرگس جهانبخشی
۱۴ ارديبهشت ۲۲:۵۸
 👍

پاسخ :

(^̮^)♥
نرگس جهانبخشی
۱۴ ارديبهشت ۲۲:۵۷
خیلی زیبا بود مطلبت
آفرین

پاسخ :

قربانت♥
♠Mãh§â♣ ...
۱۴ ارديبهشت ۲۲:۱۵
عکست خیلیییییییییی قشنگهههههههههه

پاسخ :

♥چشات قشنگ میبینه(⌒_⌒)
bahar ...
۱۴ ارديبهشت ۲۱:۵۴
یه لحظه سکوت واقعا

پاسخ :

:)
Lady cyan ※※
۱۴ ارديبهشت ۲۱:۲۴
:-(

پاسخ :

:)
علیرضا یاغموری
۱۴ ارديبهشت ۲۱:۱۸
و در آخر یه نقاب لبخند میذاریم روی این لحظه ها 
و
هر کی میبینه میگه
ببین چه زود حالش خوب شد ):
ببین چه شاده ):
به حدی از همه متنفر شدم که همه وجودم شدم مجازی ):
اه بازم کلی آه و ناله کردم
امیدوارم هر چی زودتر حالتون خوب شه (:
براتون دعا میکنم (:

پاسخ :

واقعا.....

قربان شما:)
بهار پاتریکیان D:
۱۴ ارديبهشت ۲۱:۰۰
من به این معروفم ...

پاسخ :

که منو عاشق میکرد....
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
•به دور از همه ی ادم های مسخره و متظاهر دنیای واقعی...
فقط و فقط
برای مقداری آرامش...
اینجا از ته ته ته دل از روزمرگیام مینویسم :)

•دانشجوی رشته ی روانشناسی:)
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان