روزمرگی های یک نیمــــــچه روانشناس!

نگران فردایت نباش ،خدا از قبل آنجاست:)

تو از کنکور قوی تری قوی تررررری قووووووووی ترررررررررررررریییییییییییییییییییییییییی💪💪💪💪💪

۱-بعد دو هفته سختی و رنج و نبودن مامان و بابا و سکوت خالی و صدای کولر دلم مامانمو میخواد بغلش گریه کنم اروم شم..اشکام بریزه..استرسم بریزه...یکی باهام حرف بزنه...مامانم باهام حرف بزنه....


۲-اسم کنکور میاد ضربان قلبم میره بالا...استرس میگیرم...بغض میکنم از این همه فشار و زحمت ۳سال که باید تو ۴ساعت خلاصه شه و اینده...دانشگاه و شغل مشخص شه...استرسم بیشتر میشه وقتی به مباحث مرور نکرده ی فیزیکم فکر میکنم...به ریاضی ای که لنگ میزنم توش...به زبانی که لنگ میزنم توش...به ازمونایی ک میگیرم از خودم و چنتا غلط درمیاد و حالت تهوع میگیرم ...نمیدونم از استرس بود یا چی سه روز بود کمرم درد گرفته بود و نمیتونستم جمب بخورم و تو تنهایی و سکوت خونه اروم اروم رو جزوه فیزیک باز جلوم گریه میکردم



۳-هیچوقت هیچوقت هیچوقت حال این روزامو از یاد نمیبرم...بیخوابی امشبم و با وجود خستگی شدیدم...کمر دردی که داشتم...نفسای کشداری که میکشیدم تا قلبم خنک شه....گیج بودنم...ازینکه نکنه جامو پیدا نکنم مثل سنجش اخر؟نکنه شمارمو اشتباه ببینم؟دیر نرسیم؟صبح خوابم نیاد؟خدایا ارومم کن...حس میکنم الان دیوونه میشم...فقط این سه روزی که مثل جهنم میمونه واسم میخوام بگذره...فردارو هم برنامه ریختم راسه درس خوندن...بعدش پنجشنبه رو استراحت میکنم...هی پست میزارم هی پست میزارم شما هم تحمل کنید خب؟




۴-ازینور میخونم...ازونور یادم می ره....حرصم درمیاد ولی دلم اروم نمیگیره مرور نکرده برم سراغ تستای سراسری...اوضاع شیمی و زیستم خوبه فیزیکمم خوب شده مقداری اما ریاضی....اون سوالایی که قراره جواب بدم درست باشه جوابش و یه درصد ابرومندانه..نه خیلی بالا خب خدا؟؟؟؟؟




یکم با خودم حرف دارم:

ببین سحر تو کلی پست خوندی کلی ویس گوش دادی کلی جمله انگیزشی تو پست قبلیت نوشتی....الان چیشده ته دلت خالی شده...ها؟؟؟

حواستو بده بمن...ببین اره تو زهرا نبودی معدل بیست باشی میدونم..ولی خره

..زیستت و...زیست نهاییت و بیست شدی....میدونی ینی چی؟چرا وا دادی پس؟چت شده؟یک سال سه از مدرسه اومدی تا چهار چرت زدی با غرغر و ناله پاشدی رفتی کلاس تا هشت شب که تهش بشه این حالت؟؟؟؟چقد موقع انتراک با استاد مرجانی قلب تست زدی؟چقد شیمی و خوب میفهمیدی سرکلاس و محسن زاده میگفت عاااا سحر تو گرفتی من چی میگم  شروع میکردم مطلب و دوباره واسه بقیه توضیح دادن...

عمومی کلاس نرفتی؟فدای سرت

هیچ همایشی شرکت نکردی؟بازم فدای سرت...

اینا تعیین کنندست یا روحیت حالت؟ها؟جواب منو بده؟چرا خوابت نمیبره؟فردا روز اخره...تموم میکنی و شب با یه ارامش وقتی انشالله مامان و بابات پیشتن از اینده ای که تو مغزته و خودت ساختی میگی واسشون و فروکش میکنه این استرس لعنتی ک هجوم اورده به وجودت خب؟الان فقط به هیچی فکر نکن و چشماتو ببند...

روزای خوب توراهه....

به خدا توکل کن

به خدا توکل کن

به خدا توکل کن

:)


۱ ۰
💕 پسر خوب 💕
۱۲ تیر ۱۳:۳۲
ای جاااااااااااااااااااااان
اشکال نداره، هر چی بخواد میشه
زیاد خودتو اذیت نکن

پاسخ :

:)
جناب قدح
۱۲ تیر ۱۲:۲۰
سلام :)
به امید موفقیت همه دوستان بیانی ان شاءالله

پاسخ :

انشالله همه موفق باشن❤
😂مهسا😂 اا
۱۲ تیر ۰۹:۲۹
منم حال تو رو دارم حالت تهوع سردرد اصلا نمیتونم به کتابا نگاه کنم حالم بد میشه انشالله بهترین نتیجه رو بگیریم
این جمله خیلی آرومم میکنه : آسوده بخواب خدا بزرگتر از آن چیزیست که فردا با آن روبرو میشوی :)
موفق باشی 

پاسخ :

عزیزم سمت کتابا نرو دیگه همه زحمات یک سالمون فردا نتیجه میده
عزیزم چقد قشنگ
توامممممم عزیزدل من❤
معلمی از جنس اینده
۱۲ تیر ۰۹:۱۵
من به این نتیجه رسیده­ ام که هر چه سخت کوش ­تر باشی و بیشتر تلاش کنی، به نظرم شانس بیشتری هم داری و البته با توکل بر خداوند کلید سختی ها گشایش پیدا می کنند.

پاسخ :

بله درسته واقعا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
•به دور از همه ی ادم های مسخره و متظاهر دنیای واقعی...
فقط و فقط
برای مقداری آرامش...
اینجا از ته ته ته دل از روزمرگیام مینویسم :)

•دانشجوی رشته ی روانشناسی:)
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان