روزمرگی های یک نیمــــــچه روانشناس!

نگران فردایت نباش ،خدا از قبل آنجاست:)

نظرسنجی:)

هر وقت شروع میکنم به نوشتن بی برو و برگرد به یه قصه میرسم که ادامه داره و ادامه داره انگار خودش میخواد ادامه داشته باشه تا یه جایی تموم شه...بی اراده ی من.... که حتی بعضی وقتا خودمم از خوندش هیجان زده میشم...چنتایی تاحالا قصه شدن و به سرانجام رسیدن و تو سررسید جا خوش کردن و دادم دوستام خوندن...میگفتن دوس داشتن و کلی کیف کردن...ینی من هروقت دلم میگیره و قلم به دست میشم و میرسم به قصه ی دخترا و پسرا و آدمای مختلفی که نمیدونم از کجا سر در میارن اصلا و تو زندگیشون غرق میشم...دوست دارید یدونه قصه بزارم اینجا تو چند قسمت؟سعی میکنم خیلیم طولانی نباشه...با لایک و دیس لایک نشون بدید اگه حال ندارید تایپ کنید و بگید ولی حتما بگید مهمه برام:)



پ.ن:امروز با اون چشمای باد کرده و بغضی که محیا داشت همه مون ناراحت شدیم و بغض نشست تو گلومون منکه خیلی حالم بد بود ولی انقد شوخی کردم باهاشون تو اون حال قهقهه میزدن دلم اروم میشد بغضم بیشتر... بعد سر انشا نوشتن همه نوشته هام رنگ غم گرفت...صورت مریم و حالش و محیا...هیچی از جلو چشمام نمیره کنار...

پ.ن تر:حس کلاس تست زیست امروز و تست زدن زیست نیست فقط میخوام چندین و چند سااااااااعت بخوابم و بیدار نشم یه مدت.... .


پ.ن ترین:بعد کلاس مامانم اومد یکم پرس و جو برای اردوی مشهد که قرار اسفند ببرن...اگه امام رضا بطلبه و برم همتونو دعا میکنم...فعلا تو مرحله راضی کردن محیاییم...خلاصه بعدش با مامانم رفتیم جامبو چهارتا کیک و لواشک و شیر خریدیم صد و خورده ای پیاده شدیم اومدیم....واااااااقعا چی میشه خرید دیگه؟؟؟؟قبلا با این پول چه کارایی میشد کرد... هزارتا چیز میز با نصف همین پول میخریدیم...یهو همه چیز گرون شد...این وسط ینی چنتا پدر شرمنده و سرافکنده ی زن و بچه هاشون شدن؟میخوام پستم و با دوتا دعا تموم کنم شمام بگید آمین..اول اینکه هیچ پدری... هیییییییچ پدری شرمنده خانوادش نشه تو این اوضاع اسفناک بار اقتصادی ،کمرش خم نشه و بغض نکنه..... دوم اینکه خدایا از ته دلممممممممم ازت میخوام از عمق وجوووووودم میخوام همه مریضارو شفا بدی به خصوص بچه ها و نوجوونا و جوونارو...تورو به بزرگی و بزرگواریت حال "مریم" ما رو هم خوب کن... .


۵ ۰
قیمت طلای 18 عیار
۳۰ بهمن ۲۳:۲۲
عالی بود

پاسخ :

خیلی ممنون
نازنین مریم
۲۰ دی ۲۳:۲۱
 وای اجی سلام 
 پست قبلیتو تازه دیدم
حالش خوب شد؟
 اشکم در اومد بخدا 
 تقریبا هن اسم خودمه  بلاخره هم سن و سال خودمه دلم خیلی سوخت واسش  

پاسخ :

دعا کن عزیزم
دنیای کامپیوتر ...
۱۹ دی ۲۰:۱۸
ما رو که هنوز اردو نبردند...

پاسخ :

میبرن ایشالله
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
•به دور از همه ی ادم های مسخره و متظاهر دنیای واقعی...
فقط و فقط
برای مقداری آرامش...
اینجا از ته ته ته دل از روزمرگیام مینویسم :)

•دانشجوی رشته ی روانشناسی:)
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان