روزمرگی های یک نیمــــــچه روانشناس!

نگران فردایت نباش ،خدا از قبل آنجاست:)

تولدم [هرچند که عزایی بیش نبود]مبارک...

روزی که گذشت بهترین و قشنگ ترین و خاطره انگیز ترین روز سال نود و هفتم قرار بود بشه ولی در واقع بدترین و زهرترین روز عمرم شد...از شب قبلش یعنی چهارشنبه و چه بسا سه شنبه یه اتفاقا و بحثایی پیش اومد که همه برنامه‌ریزی هایی ک از یک هفته پیش کرده بودیم ،همه ی همه ی همه ی رویاهای قشنگی ک میخواست امروز ساعت پنج و خورده ایه عصر به وقوع بپیونده، به باااااااد فنا رفت...امروز بجای اینکه شاد باشم و بخندم همش خواب بودم و کسل و بغض و اشک شدم تو غروب و تاریکی وسردی  اتاق... انقدر برام سخت و سنگین تموم شد که حس‌میکردم انگار کاخ ارزوهام خراب شده...ولی چیزی که یکم ارومم میکرد این بود که از اول هفته هی میگفتم کاش روز تولدم بارون بیاد و اومد ...و من فک کردم اگرچه امروز به پهنای صورت گریه کردم و زجه زدم و با بغض و صدای لرزون جواب تبریکات رو میدادم،ولی یکی اون بالا حواسش به دلم بود و بارونشو فرستاد...هرچند امروز گذشت، روزی که میخواست بشه بهترین روز زندگیم بهترین روز عمرم، روزی که قرار بود از قهقهه اشک بریزم ولی از شدت ناراحتی و غصه ای که تا بیخ گلوم رسیده بود و داشت خفم میکرد اشک‌ ریختم... ولی خب گذشت ...میگن همه دردا یه روزی تموم میشن منم با این بغض و ناراحتی و با این روحیه ی داغون که از دیشب با اون وضعیت و امروز صبح زود که با بدن درد شدید و رخوت هرچه تمام تر پاشدم اشک‌ تو چشام بود و بغض تو‌گلوم و تا الان که فقط لبخند الکی زدم‌ و تو خلوتم اروم اروم فین فین کردم و با یقه ی لباسم اشکامو پاک کردم و سعی کردم بخابم نفهمیدم امروز چجوری گذشت، هرکی روز تولدش یه جوری دفتر زندگی اون سالش و می‌بنده و میزاره تو گوشه ای ترین و عمیق ترین جای قلبش که همیشه براش یادگاری بمونه، میزارش داخل یه  پارچه ی زیبای ابی فیروزه ای و یه پاپیون روش میزنه و داخل یه صندوقچه نقلی قرمز ،اروم‌ و با احترام میزاره تو‌گوشی ای ترین‌جای قلبش و لبخند میزنه، ولی من تمام تمام تماااااااااااااااام امسالی که هجده ساله بودم و تمام تمام تمااااام حرفا و ناراحتیای که شنیدم و دیدم و بغضایی که قورت دادم و حس بدی که رو دوشم کشیدم و لبخندی که به زور وسط بغض میزدم و با شدت هرچه تمام تررررررررررر و با توهین و فوش و ناسزا و حرص میریزم تو یه مشکلی زباله ی بزرگ مشکی‌ و با لگد پرررررررت میکنم عمیق ترین جای قلبم و جوری سر این مشمای زباله رو گره میزنم انقد سفت و محکمممممممممممممم و محکمممممم که بوی ناراحتیا،اشکا،خاطره ها و بوی تعففن تیکه ای از وجودم که از دست دادم هیچوقت هیچووووقت به مشامم نرسه و امروز نامبارکی که بر من گذشت خیلی سخت و بد هم گذشت و هم میندازم کنارشون و با شونه های سنگین و دلی پر و بغضی سنگین تر، از فردا که ازمونم دارم، یه صندوقچه دیگه میزارم کنار و روزای نوزده سالگی و شروع میکنم به سپری کردن انقدر اروم و بی تلاطم که سال بعد این موقع که می‌خوام با  نوزده سالگی خداحافظی کنم هیچوقت اینجوری صورتم خیس از اشک نشه و دلم اروم باشه...امیدوارم روزای نوزده سالگی جذابیت بیشتری داشته باشن برام....امروز،۱۵اذر نود و هفت...با تمام تمام تمام ناملایمتی و نامبارکیش،مبارکم...🎈

۰ ۰
امیر وو
۲۸ آذر ۱۶:۰۱
سلام..
وبلاگت رو خیلی اتفاقی باز کردم و یه چیزایی رو دیدم 
در ابتدا بگم به هر صورت میدونی ما آذری ها خیلی خفنیم ( همون قضیه ی خودشیفتگی و اینا ) 
پس ناراحت نمیشیم و کم نمیاریم :))
خب من این پست های آخرت رو که خوندم متوجه چندتا چیز شدم . من و تو الان شرایط مشابه داریم حتی هم سن هم هستیم 
منم با ترس دست و پنجه نرم میکردم منظورم از ترس خود ترسه نه سرزنشگر درونی
ترس باعث میشه ناراحت شی اون کار رو نکنی نا امید بشی و ادامه ندی حتی  و ....ولی سرزنشگر درونی تو رو هول میده جلو و عصبانیت میکنه
ترس رو میتونی با کتاب و خیلی چیزا کنترل کنی که یه ذره درکش کن و باهاش برخورد کن 
و اینکه تا دیر نشده دست به کار شو 6 ماه آخر خوده شب امتحانه میشه باهاش 20 هم اورد اگه از 90 درصد تمرکزت استفاده کنی پس میتونی زیر 100 هم بشی ...
نترس اینکه امروز روز بدی بود دلیلی بر بد بودن فردا نمیشه که
و اینکه این ها رو نصیحت ندون همون تحریه ی شخصی که منم تو این ماه های  اخیر باهاش درگیر بودم و مثل اینکه من دو روز از تو بزرگترم پس نصیحت هم دونستیش اشکال نداره احترام بزرگتر از واجباته :))))

خیلی زیاد شد داره حوصلت سر میده دیگه باید تمومش کنم 
آذر هم داره تموم شه پس من میتونم آخرین تبریک تولدت رو بهت بگم (تولدت مبارک)
 همیشه هم خوشحال باش اگه زندگی تلاش میکنه تو رو ناراحت کنه 
موفق باشی

پاسخ :

اول که مرسی واسه نظرت حوصلم سر نرفت ارومتر شدم و انرژی گرفتم اگه خیلی از خواننده های خاموش وبم‌ اینو میدونستن من الان بمب انرژی بودم😁
دوم اینکه حرفات خیلی قشنگ و قابل تامل بودن مرسی مرسی خیلی منطقی بودن..عهههه چ جالبببببب پس احترااااام😁
ممنونم تولد شماهم مبارک به عنوان اخرین تبریک😀
همچنین شما🌼🌼🌼🌼موفق وو سلام باشی🌷
faezeh soleyani
۲۳ آذر ۱۳:۰۶
سحرجونم تولدت مبارک فرشته ی زمینی :-) نیاز ب حرف زدن داشتی خبر بده دربست مخلصان هستم :-) :-* همیشه همیشه همیشه ازین لحظه ب بعد خنده های ازته دلت داشته باشی و تنت سالم باشه و ب همه آرزوهات برسی.

پاسخ :

فداتبشم من عزیزدلم. ممنونم💗💗💗💗
Nazanin Eslah
۲۱ آذر ۱۶:۳۶
عزیزم درکت میکنم چون امسال همین بلا سر خودمم اومد 
اصلا از تولدم راضی نبودم 
ولی از اونجایی که ادم کینه ایی نیستم به نظرم اومد  که خدا ور دارم و تا وقتی اون هست به حرف هیچ کس گوش نکنم

پاسخ :

🌷🌷🌷💗💗💗
Nafiseh
۲۱ آذر ۱۳:۴۰
تولدت مبااااااااااااااااک :) -البته با یه عالمه تاخیر!! شررررمنده-
امیدوارم 19 سالگیت با یه عالمه اتفاق باحال و خوشحال کننده همراه باشه، امیدوارم یکی از بهترین سالای عمرت باشه، سالی که توش انقدرررر اتفاقات قشنگی برات رقم بخوره که فقط بخندی و بخندی :")

پاسخ :

ممنونم بخاطر این همه انرژی🌼💗
Kimia Kaviani
۱۶ آذر ۱۱:۲۱

می توان هر چیزی را تولد نامید

مثل تولد یک ستاره و شروع نور افشانی

مثل تولد یک شکوفه و دادن زیبایی به درخت

مثل تولد یک پروانه و پرواز بر گلها

مثل تولد یک صدا، صدایی که دوباره خدا را بخواند

مثل تولد یک امید در دل دنیایی از ناامیدی

مثل تولد یک انسان، فوق انسان، که برای خانوده اش مثل یک ستاره، یک شکوفه یک پروانه یک صدای خدایی و مثل یک امید باشد :)))

- تولدت مبارک عزیزدل کیمیا✨.١٢ ساله بشی و به تک تک آرزوهای قشنگی که برای زندگی قشنگ ترت داری برسی

بعضی سالا هیچ وقت اونجوری پیش نمیرن که ما از قبل برنامه ریزی کرده بودیم ولی از ته ته ته ته قلبم میخوام که امسال برات بهترین سال زندگیت باشه!


پاسخ :

چقدر قشنگ😻
فداتشم من مرسی عزیزمممممممم 🌼💙💐🌷
جناب قدح
۱۶ آذر ۱۰:۴۳
سلام:)
تولدت مبارک

پاسخ :

سلام ممنونم🌼🍃
آرام :)
۱۶ آذر ۰۹:۲۰
عزیزم چرا اینجوری...
سحری ؟😶
تبریک میگم بهترین بزرگ سرکارخانم شدی واسه خودتا 🌼😚💙😘😙😗🤗😍😻🍁💛💛🌼🌸
🎆🎈🎂🎁🎀🎄🎃🎇🎉🎊🎊🎍🎆🎈🎂🎁🎀🎄🎃🎇

پاسخ :

فداااااااااای شما بشم من مرسی عزیزدلم🌼🌷
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
•به دور از همه ی ادم های مسخره و متظاهر دنیای واقعی...
فقط و فقط
برای مقداری آرامش...
اینجا از ته ته ته دل از روزمرگیام مینویسم :)

•دانشجوی رشته ی روانشناسی:)
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان