روزمرگی های یک نیمــــــچه روانشناس!

نگران فردایت نباش ،خدا از قبل آنجاست:)

وی،یک عدد منتظره خسته ی عصبانیه خوابالوی غرغروووو میباشد

برای اونی که خیلی خیلی خیلی خسته و له وسط یه دنیا کتاب نشسته و با چشای خمار و خسته نگاهش به صفحه گوشیه که فرد انلاین موردنظر جواب پی امشو بده و او "گاو تر انچه میپندارید" هست چه توصیه ای دارین؟؟؟


دلم میخاد بیام انقد بنویسم ازین چند وقته پر از ماجرا ولی نمیشه...اصلا نمیفهمم شبو روز کی تموم میشه و تاریخارو گم میکنم ولی بین کل ماجراهایی که اتفاق میوفته من کلاس میرم غزلم نوشته بود که بیاد یکشنبه رفت عروسی و الانم شماله کلا اعتقاد داره نباید چیزی لطمه به مسافرتش بزنه:)))و کلاس با یه ادم نفهم هم کلاسی شدیم که خواهرای سه قلو که دوستامن و منو سارا که بعضی وقتا میاد و نمیاد فقط همو اروم میکنیم که نزنیم فکشو بیاریم پااایین دختره ی وراجه رو مخ:////...

تو زیست یه چیزی مصوب شده به جای هیپوکامب بگیم اسبک مغز داشت ماااارو میخورد خودشو به زمینو اسمون میکوبید که شما بی سوادین اون اس پوکه مغزه://////فقط خیره به افق بودم یکی بیاد بگههههه اخه چراااا من جرا اینجاااااا:))


مراقب خودتون باشین برای منم دعا کنید دعاگوتونم بسیار:)

۰ ۰
شَفِـ ـقَّت
۲۷ تیر ۰۰:۳۵
^_^ موفق باشی با اون نابغه هآ ^__^ .

پاسخ :

فداتشمممم:)
آرام :)
۲۷ تیر ۰۰:۰۵
سلام من
نیستی تو چرا ؟

پاسخ :

اخه خیلی فرصت نمیکنم بیام بنویسم خودت که میدونی من چقد تومار نویسم:))
محسن رحمانی
۲۶ تیر ۲۳:۵۶
سلام بر خواهر سحر خوابالو :دی

پاسخ :

:))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
•به دور از همه ی ادم های مسخره و متظاهر دنیای واقعی...
فقط و فقط
برای مقداری آرامش...
اینجا از ته ته ته دل از روزمرگیام مینویسم :)

•دانشجوی رشته ی روانشناسی:)
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان