روزمرگی های یک نیمــــــچه روانشناس!

نگران فردایت نباش ،خدا از قبل آنجاست:)

بَعدش!

همه ترق و توروقا تموم شده...خوابم نمیبره... اون نسکافه ای که خوردم و سه ساعتی که عصر خوابیدم منو حالا حالا بیدار نگه میداره...

تو سکوت نشسته بودم پشت میزم و خیره شدم به گلا صدای جاروی رفتگر میاد ...مثل همیشه ۰۰:۱۶دقیقه نه اینورتر نه اونورتر... یه پیرمرد با ریش جوگندمی معلومه مهربونه قشنگ میشه از چهرش خوند...جارو گرفته خم میشه اشغالا و چوبا و پلاستیکارو جم میکنه چنتا اتیش همچنااان تو کوچه روشنن و اخراشونه که خاموش شن... کوچه ی ساکت و اروم و درعین حال با سطل آشغالی داغون ... درررست انگار بعد از جنگه...پیر مرد خم میشه بازم اشغالارو برمیداره ...چقد بعضیا ظالمن...

۰ ۰
بهار بهاری
۲۵ اسفند ۰۸:۲۰
چقدر ترقه میزنن:/// !
:)))پروفایلتو دوس دارم سحر^_^

پاسخ :

ول نمیکنن که حتی به مدرسه:/
مررررسی که❤
مصطبه
۲۵ اسفند ۰۱:۱۲
چقدر بعضی ها ظالمند...

پاسخ :

خیلی و فراتر حتی
פـریـر ...
۲۵ اسفند ۰۰:۴۸
هومممم... هر زباله ای که میندازیم تو خیابون ....برا جمع کردنش قامت یه نفر خم میشه....کاش اینجوری نباشیم :(

پاسخ :

اره دقیقا...کااااش
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
•به دور از همه ی ادم های مسخره و متظاهر دنیای واقعی...
فقط و فقط
برای مقداری آرامش...
اینجا از ته ته ته دل از روزمرگیام مینویسم :)

•دانشجوی رشته ی روانشناسی:)
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان