روزمرگی های یک نیمــــــچه روانشناس!

نگران فردایت نباش ،خدا از قبل آنجاست:)

بغض نکن:):

باران

میراث خانوادگی ما بود.

کوچک که بودم…

از سقف خانه ی ما میچکید

بزرگ که شدم،

از  چشمانم...

👤 حسین پناهی

پ.ن:

داشتم نوشته های پارسال وبلاگمو میخوندم...

اعتراف میکنم چقد دلم برای قبلنای وبلاگم تنگ شده...برای سحره شنگول که بعد از صبحانه میومد پست میذاشت و روزشو شروع میکرد...

برای قلم شنگولم...سحره شیطون درونم...اصلا این روزا چش شده؟نمیدونم...

چقد دلم تنگ شده برای خودم

برای خیلی چیزا

خیلی چیزا که فقط "الان نباشه"

مثلا تابستون پارسال باشه!

یکی از روزهای تابستون پارسال باشه...

نمیشه ...

کاش میشد بشه...

الان بشه یکی از اون روزایی که حسرتشو داری برگرده حتی یه لحظه...

ولش کن

بغض نکن

شاید مثل اینایی که میگن"میگذره"گذشت!

۰ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
•به دور از همه ی ادم های مسخره و متظاهر دنیای واقعی...
فقط و فقط
برای مقداری آرامش...
اینجا از ته ته ته دل از روزمرگیام مینویسم :)

•دانشجوی رشته ی روانشناسی:)
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان