روزمرگی های یک نیمــــــچه روانشناس!

نگران فردایت نباش ،خدا از قبل آنجاست:)

امروز خود را به زیبایی گذراندیم؛امروز خود را به زیبایی گذراندید؟:)


خووووب خووووب لیلی ایز عَند جنتلمن:)


اماده باشید که دو تا پست شونصد هفصد کیلومتری تو راهه:)


یه پست برای اون "روزه تلخهههه و گنده عروسی" که باید ثبت شه یکیم "روز امتحان شیمی و اتفاقات":)


الانم اومدم یکم انرژی بگیرم و حال و هوام عوض شه برم بشینم برای ادامه ی ریاضی:) که خدا نابود کنه این گوشیارو یههه مسعله حل میکنم دو ساعت اینستا به خودم جایزه میدم😂


امروز ساعت بازده پاشدم و رکووورد زدم کلا ههه:) تا اینکه یکم ویندوزم بالا بیاد و چشام واز شه و ببینم دنیا دس کیه شد ساعت یازده و نیم پاشیدم از خواب صبحانه خوردیم با مادرجان که مادر جان بااااز خونه بود و منننن در پوست خود گنجیده نمیشدم:)


بعد ادامه ی پروژه ی تمیز کردن اتاق و که از دیشب اغاز نمودیم در پیش گرفتیم:)چون دیشب من ساعت هشت شب به دلیل عصاب خوردی که داشتم اتاق و ریختم بیرون و سرامیکارو سابیدم لباسارو دراوردم دوباره زدم به چوب لباسیاشون اینه ی میز ارایش و اینه قدی و برررررق انداختم انقد که صدای قییییییژ قیییییژ و جیر جیر میدادن😂

و لباسایه کشوهارو تپه ای کردم گوشه ی اتاق تا دونه دونه و شییییک تاشون کنم سیمای لب تاب و جدا کردم از هم گره خورده بود به چه وضعیییییی دیگه تمیز و مرتب تو جعبه ی مخصوصشون گذاشتم شارجر و حسن فری ها رو نیز به شیکی تمام از هم جدا کردم( هنذفری هههه) و بعدش میزجان و تمیز کردم و چن روز پیش خلاقیتم زد بالا و یه جعبه ی طبقه بندی شده (ههه) درست کردم و روشو تزیین کردم و جا خودکاری شیشه ای هارو که خودم با ویترای روشون کار کرده بودم و از ته انباری دراوردم گذاشتم تو دو قسمتش و یه قسمتشم خورده ریزارو ریختم خلاصههههه کهههه شدمممم یه سحرررر یا سلیقههههه و گلللللل:))))حین تمیزکاری گاهی وقتام این شعر رو برا خودم میخوندم:"سحرررر خانومممم گلدستههههه مثل گلاااا نشستهههههه اتاقشوووو تمیییز میکنه هههههه:)))روح فردوسی و سعدی و حافظ و شهریار اینام دیدن گفتن تو چرااااااااا اینجا نشستی تووو باید پاااشی شعرات و بریزی تو یه دیوان:))))یک عدد سحر سادیسمیان هستم خوشبختم ههه:)))

بعد از اینکه گبه ی اتاق و انداختمممممم و اتاق تمیز شد مثل دسته گلللل رفتم بیرون از اتاق و مادرجانم کلا خونرو ریخته بود بیرون و داشت تمیزکاری میکرد که تا منو دید گفت سحرررررر خوب شد اوووومدی بیا این مبل و جا به جا کنیم:|


خلاصه کمرم رگ به رگ شد و گردنمممم خووورد شد ینی خوردا:|


کلید اسرار این قسمت:موقع تمیزکاری منزل هیچوقت از اتاق خود بیرون نروید که له میشوید

 همیشه اینجور وقتا برای تمیز کار یه خانومی هست همیشه میاد کمک مامان ایندفه نیومده بود کهههه مننننن بدبختتتت قشنگ جورشو کشیدم ههههه:)))


دیگه ناهار و مامان زنگ زد اوردن و من خوردم پریدم تو اتاقم رفدم دوش گرفتم بو خاک و خل میدادم  دیگه ام  نرفتممممم بیرون وگرنه قطعا نابود میشدم ههه یکم درس خوندم یکمم رفتم تو گوشی و اینا تا اینکه تصمیم گرفتم به گلا صفا بدم یه اهنگ گذاشتم براشوووووووووووووووون بیکلام ارووومه ارومه و خودمم که جو زدهههه بهشون با اپ پاش گوگولیشون اب دادم و کل میز و خیس کردم:/


هیچی دیگه با اینکه میدونم لک میشه ولی دیگه پاکش نکردم بعدم رفتم در محفل خانواده و درحال رفتن خوشحاااااااال داد زدم ماماااااااااااااانی ما شاممممم چی داریممممم؟؟؟مامانمم طبق معموووول گفت: گشنه پلووو با خورشت دل ضعفه :))))تعجب نکردم عادت همیشگیمووونه هروقت این سوال میپرسم این جواب و میگیرم یکم ناخونک زدم به غذا تا اومدم از اشپزخونه بیام بیرون گوشهههه میزناهارخوردی رفت تو پهلوووووووم و قشنگ نابود شدم میتونم بگم دردش از خوردن انگشت کوچیکه ی پا به پایه ی مبل بیشتر بود:///


خلاصه اینکه سالادم انداختن به ما منم هم خندوانه دیدم هم ایستاده تو اشپزخونه سالاد درست میکردم هم چایی میخوردم هم برنامه ریزی میکردم ریاضی و چجوری بخونم ههههههه بعدم میخندیدم میگفتم اهنگ جدیییییییییییییید چی اومده ینییی!!!بعضی وقتا هلاک خودم و افکار شلوغ پلوغم میشم مخصوصا صبحا تو راه مدرسههه از گربه ی دم سطل اشغاااااال تا تعداد کلاغایی که تو هوا بال میزنن من مشغله ی ذهنی دارم انقده اکتیوه ینی این ذهن هههههه:)


خلاصه گفتم اینارو یگم یادم نره و یه مددی بگیرم ازتون واسه امتحان ریاضی برای امتحان شیمی که فوق العاده بودییید شماها تکید تک:) احتمالا اون پسته که درمورد اون عروسیه کوفتی بود و امشب میذارم تا دیگه سرش اذیت نشم بعدشم میریم سره پست شونصد کیلومتری امتحان شیمی:)))


دیگه همینا صوبت دیگه ای ندارم داشته باشمم انگشتاااااااام توانی ندارن چه اهنگ خاصی داره این جمله:))))


عکس بالام که گلام جان هستن دو تا بهشون اضافه شده اگه یادتون باشه دومین جمعه ی ماه اذر که قرار شد بریم منزل مادربزرگ جان و من گل خوشگلاشونو بزنم زیر بغل بیارم همونان که هییییییییییی دلبری میکنن از من و متاسفانه هنوز فرصت نکردم برم براشون گلدونای خنگول و آناچ بخرم:/


مواظب خودتون باشید تو این سرمام مث من آستین کوتاه نپوشید راه برید که تب کنید بیوفتید گوشه ی خونه وسط امتحانا:)


در ارامش باشید:)

۰ ۰
ببر بنگال
۱۰ دی ۲۱:۳۲
:)

پاسخ :

:)
همدم تنها
۱۰ دی ۰۰:۵۴
☺☺👍👍

پاسخ :

♥️ っ◔◡◔)っ ♥️ mohammad)
۰۹ دی ۲۲:۰۸
الان پارکم :)
حتما میخونم...
منم روزمو به شادی گذروندم :)
خودت در جریانی که :)

پاسخ :

بله بله:)

خداروشکر

بله:)
جودی آبوت
۰۹ دی ۲۰:۱۲
وای سحررررر
تو اینهمه مینویسی ،آدم به کامنت که میرسه یادش میره از چی حرف بزنه😂😂😂

بعدش هم هنوز کباب و دوغ شیمی رو حساب نکردی،از ما چه توقعی داری واقعا 😁😁😜😜

وای من عاشق گل و گلدونم،البته کاکتوس ها رو بیشتر میپسندم 💖

آفرین دختر خوب و ترتمیز،من یه کم از تو یادبگیرم،چون اصلا حس و حال تمیزکاری ندارم😁

ان شاالله امتخان ریاضی هم به خوبی و خوشی تموم بشه :)

منتظر پست شونصد صفحه ای هم هستیم ^_^

پاسخ :

ههههههه😂😂😂

کاتوسام شمارو دوس دارن😜😅

منم باید از تو یادبگیییرم نابودکردم خودمو دستم هنوز بوی مایع ظرفشویی میده😂

فداتم من❤

همچنان فداتم💗
بای پولار
۰۹ دی ۱۹:۵۳
گل و گیاه داشتن خیل خوبه و کلی حس خوب می ده. خصوصا اگه بدونی چطور ازشون نگه داری کنی. وگرنه با خشک شدنشون برعکس افسرده تر می شه آدم!

از تمیزکاری اصلا خوشم نمی آد ولی وقتی مجبور بهش بشم ول کنش نیستم و می شم عین وسواسیا!!!

گشنه پلو با خورشت دل ضعفه! واقعا بعضی از عبارات معلوم نیست از کجا می آن :)) من که اولین بار وقتی بچه بودم توی یک سریالی شنیدمش و همین طور ورد زبونم شد :)

واسه امتحان ریاضی هم از تو حرکت، از خدا برکت. از ما هم در دعا کردن برات مشارکت!!!

پاسخ :

اره واقعا اینکه کم کم از کوچولویی باهاشونی رشد میکنن جوونه میزنن ادم انگار خودش رو به رشده خیلی خوبه خداروشکر با من راه میان و خشک نمیشن:)

منم فقط فقط داغونم تمیزکاری میکنم از وسوسیام بدتر:))))))))))مث خودمی:))))))))))

واقعا از طرفی خیلیم قشنگن:)))مثلا وقتی من از مامانم نمیشنوم"گشنه پلو با خورشت دل ضعفه" ینی مامانم عصاب نداره و باید دورشم ازون محیط و برعکس:)

مرسییییییییییییییییی ممنون:)جمله اخریه چههه اهنگ دار شد کلا من امروز گیر دادم به اهنگ جمله ها ههههههههه:)
ستایش
۰۹ دی ۱۹:۴۷
عه از این گلا منم دارم
ی گلای صورتی متمایل به بنفش نازی داره
سحر به خدا هیچ وبی انقد رو من تاثیر نمیزاره
وقتی پست غمگین میزاری میشینم برا بدبختیای خودم گریه میکنم
شاد باش لطفا البته تا حد امکان!

پاسخ :

اره فقط گل صورتیاش با من قهرررن:)

ای جانم:)چشم:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
•به دور از همه ی ادم های مسخره و متظاهر دنیای واقعی...
فقط و فقط
برای مقداری آرامش...
اینجا از ته ته ته دل از روزمرگیام مینویسم :)

•دانشجوی رشته ی روانشناسی:)
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان