روزمرگی های یک نیمــــــچه روانشناس!

نگران فردایت نباش ،خدا از قبل آنجاست:)

باز هـــــم خیال تو مرا "برداشــــت" کجا می‌‌برد نمیدانم !

-سحر؟؟؟تو چته واقعا؟؟:/مگه هی خدا خدا نمیکردی که منو ببینی؟خب چرا دیروز سرت تو یقت بود هوم؟


+عادت کردم الاغ جان عااادت.... نمیتونم... وقتی یه عده مرد از جلوم رد میشه سرم خود به خود میره تو یقم...جدای از اون وقتی بغضم میگیره سرم میره تو یقم دیگه... اینارو دیکته کن هی بخودت بگووووو ملکه ی ذهنت شههه مرسی اه!


-واسه چی بغضت گرفت حالا{خنده}


+واسه اینکههه مداحه پرسوز میخوند مگه ندیدی؟


-اوهوم باور کردم بخاطر من نبود!


+آره باور کن مگه بیکارررررررم به یه الاغِ مو قشنگ فک کنم؟؟؟اون آستیناتم بده پایین ببینم{عصبانی}


-الاغ خودتی بی ادددددب :/تو این دفعه سرت و بکن تو یقت تا یه پسی بخوری اونموقع عادت ترک میشه هههه


+هه هه هه و چیز:/خودت چی؟ حس شیشمم بهم میگفت داری زیر چشمی نگام میکنی...فک کردی خودت زرنگی؟


-سحر{با خنده}


+مجبووووورم چرت و پرت بگم که در مقابلت ضایع نشم نخند خندم میگیره نمیتونم اخم کنم


-اوه اوه:/


+چقد بدشانسم من چقد...


-چرا؟؟؟


+که نتونستم ببینمت بعد از 5سال و 15 روز....تو حال خودم نیستم اصلا....


-معلومه...


+از کجا معلومه؟


-از اونجایی که نفهمیدی من ته  ریش گذاشتم....


+ععععع آرهههه....وااااااااااای چقد خوشگللللللل شدیییی!!!چهههه بهت میاااااااااااااد گوگولییییی پگووووووووووووورییییی


-بعله پس چی اینجوریاس!


+خیلی بیشعوری


-عه!چرا؟


+که زود از جلوم رد شدی و نتونستم ببینمت...واقعا که{بغض}


-سحر!!!!چته تو دختر؟؟؟قبلا انقد نازک نارنجی نبودی:/


+نمیدونی که از قبلا تا الان این سحر چقد مرده و چقد زنده شده نمیدونی...{بغض}



دل نوشت طور:

ازت متنفرم که حین دینی خوندن یه کاری میکنی تو خیالات و رویا پردازی غرررررررررق شم....

ازت متنفرم که با ته ریش صدهزاربرابر تو دل برو تر میشی...

ازت متنفرممممم که هیچوفت نمیتونم داشته باشمت و هیچوقت نمیتونی داشته باشیم ...اما نمیتونم بهت فک نکنم....

ازت متنفرم که همیشه باید منتظر محرم باشم و دعا دعا کنم بلکه یه ثانیه ببینمت...

از این جور عاشق بودنا...

از اینجور رویاها و خیالات وسط درس خوندنم...

از این قطره های اشکی که میچکه رو برگه های کتابام  و چروک میشن برگه ها و من باز پرت میشم تو رویا و خیال...

 "متنفــــــــــرم"


 ولی نه....من ازت متنفر نیستم...

من عاشق توام....

کاش نبودم...

کاش...



۰ ۰
ستایش
۲۳ مهر ۱۸:۴۸
سحر چرا پست بالایی من نمتونم نظر بدم
اااااااااااا
نکن اینکارو با من خب:(((((((

پاسخ :

حواسم نبود تو بیان نیسی:)
حسین مداحی
۲۳ مهر ۱۶:۵۸
جوابتون به حدی پرمحتوا بود برنتابیدمش اصلا!

پاسخ :

😅😅😅😅
آرین :)
۲۲ مهر ۲۰:۲۰
هى میرفتم خط بعدى که مخاطب رو پیدا کنم
ولى فک کنم مخاطبش مجازى ذهنت باشه :\

پاسخ :

:)
جودی آبوت
۲۲ مهر ۱۷:۵۱
انسان با درد و رنج آبدیده می شود و صیقل پیدا میکند ...به این چشم نگاه کن،به چشم بزرگ شدن

پاسخ :

:)
♥ محجبه ♥
۲۲ مهر ۱۳:۱۳
ازت متنفرممممم که هیچوفت نمیتونم داشته باشمت و هیچوقت نمیتونی داشته باشیم ...اما نمیتونم بهت فک نکنم

این خیییییلییییییی بده :((((

پاسخ :

:)
همدم تنها
۲۲ مهر ۱۲:۴۶
مرسی از کانال

پاسخ :

:)
فرشته ...
۲۲ مهر ۱۱:۴۹
بعضی روزها سخت میگذره اما میگذره.. و چقدر بده که گاهی این بعضی روزها میشه اکثر روزها:)
منم گاهی با کتاب خوندن یا هر چیز دیگه ای که اونو یادم بیاره پرت میشم به گذشته...بغض اون موقع ها و گله شکایت از خدا خیلی درد اوره.
اما زندگیه باید به گذشتنش چه خوب چه بد عادت کنی.
همه چیز میگذره و ان شاا... درست میشه.
موفق و مانا باشی
یاعلی

پاسخ :

:)
ماجده ◕ ‿ ◕
۲۲ مهر ۰۹:۰۲
:(
چ بد

پاسخ :

:)
Super TeD
۲۲ مهر ۰۲:۲۳
واقعأ اینجور احساسات و اتفاقات و داغون بودنا تو این سن هیچ سودی نداره!فقط دارید خودتونو عذاب میدین!
اگه نمیشه که نمیشه؛قسمت نبوده یا هردلیلیه دیگه ای که خودتون میدونین‌.ولی واقعأ منطقیه ک بخاطرش اینجوری عذاب بکشین؟

پاسخ :

:)
حوری دخت
۲۲ مهر ۰۲:۱۸
عززیزم میگذره خودتو اذیت نکن...

پاسخ :

:)
yasna sadat
۲۲ مهر ۰۰:۳۲
اذیت نکن خودتو سحررررر 

:((((

پاسخ :

:)
گمـــــــشده :)
۲۱ مهر ۲۰:۵۰
ازت متنفرممممم که هیچوفت نمیتونم داشته باشمت و هیچوقت نمیتونی داشته باشیم ...اما نمیتونم بهت فک نکنم..

کپی؟ بدون منبع؟ تو روز روشن؟ از نوشته های من؟:/قباحت داره عا!!!از سنت خجالت بکش:///http://susa1144.blog.ir/

++واقعیت  تلخ ولی شیرینیه. مگه نه؟
یه حس نافرمی داره. نه می تونی بی خیالش بشی نه می تونی از فکر کردن بهش عذاب وجدان نداشته باشی

پاسخ :

:)
حسین مداحی
۲۱ مهر ۲۰:۴۰
همسر خیالی آیندتونن یا همسر واقعی آیندتون؟

پاسخ :

:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
•به دور از همه ی ادم های مسخره و متظاهر دنیای واقعی...
فقط و فقط
برای مقداری آرامش...
اینجا از ته ته ته دل از روزمرگیام مینویسم :)

•دانشجوی رشته ی روانشناسی:)
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان