روزمرگی های یک نیمــــــچه روانشناس!

نگران فردایت نباش ،خدا از قبل آنجاست:)

حالِ اسفناک بار یه دختر خواندن ندارد....ولی من مینویسم تا بماند ....

میدونی بدترین حالت واسه یه دختر چیه؟

اینکه بغض کنه گوشیشو چنگ بزنه و فقط بدوعه بره بیرون...با یه حال اسفناک بار...

آخه میدونی چیه "دختررررره" نمیتونه بره بیرون اونم تنها اول شب او او او...

لب ساحل میره ولی چرا کسی دست از سره آدم بر نمیداره؟

این بغض سه روزه ی کهنه دیگه با آهنگای تکراریم از بین نمیره...

میره جلوتر آب از ساق پا به گردنش رسیده...

با این که شنا بلده خودشو سژرده دست موج...

واسش مهم نیست کی داد میزنه...کی نگرانشه...اصلا چی میخواد بشه...

دو تا چشای آشنا میاد جلو چشماش...مثل فیلم...کابوس.......

از خط قرمزای دریا گذشته...

موجا خروشان تر و قوی تر پرتش میکنن جلوتر...

قفسه ی سینش میسوزه....

درد و تاریکی...

نه نه نه...

این اخر خط نیست...

باید حالا حالا حالا ها تو این دنیا با ادماش چک و چونه بزنه و آخرشم هرکس حرف حرف خودش..

با یه نیروی قوی پرت میشه تو ساحل...

همه چیز و حس میکنه ولی نمیتونه هیچ عکس العملی انجام بده

نمیتونه جیییییییغ بزنه بگه حالم از همتون بهم میخوره

نمیتونه با صدای خش دار و بغض دار و دو رگش بگه برن که بررررن... تو فقط به تنهایی نیاز داره...

وقتی چشاشو باز میکنه با رنگ پریده و درد وحشتناک شاهد سیلی محکم پدر و بعدش هین بلند مامان و بهت بقیه میشه....

سرش همچنان کج شده...

قطره های اشک آماده به خدمت را دیگر نگویم اما درد قلبش خیلی بیشتر از سیلی پدر و خرد شدن جلوی بقیه بود...خیلی بیشتر از سوزش قفسه ی سینش...از بدن بی حسش....

ویولنش....همین چن ساعت پیش به دیوار کوبیده شد...

تنها ابزار آرامشش را میگویم...

باعثش کیه...

نه نه نه سحر  به خودش قول داده تو هیچ شرایطی دنبال مقصر نگرده...محکم باشه...قوی...

چراااااااااا دیگه نمیتونم محکم باشم...

چرااااااااااااااا دیگه آهنگام آرومم نمیکنن....

خسته شدم از آدما و طعنه هاشون...

خسته شدم از همچی...

چقد تنهام تنهام تنهام....

تو رو میخوام میخوام میخوام

پر از اشک سرده چشمام...

 

نوشته شده در:95/5/18

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

پ.ن:احساس کردم اگر همین حالا ننویسم ممکنه دیوونگی کنم...به امید روزی که بازم بتونم بنویسم...شاید خیلی دور شایدم خیلی نزدیک باشه اون روز...

 

 

۰ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
•به دور از همه ی ادم های مسخره و متظاهر دنیای واقعی...
فقط و فقط
برای مقداری آرامش...
اینجا از ته ته ته دل از روزمرگیام مینویسم :)

•دانشجوی رشته ی روانشناسی:)
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان