روزمرگی های یک نیمــــــچه روانشناس!

نگران فردایت نباش ،خدا از قبل آنجاست:)

سلامتی اون روز

یه روزی میاد،تو خونمون،کنار هم نشستیم...
یهو میبینیم دختر کوچولومون داره با اصوات نامفهومی صدامون م

یه روزی میاد،تو خونمون،کنار هم نشستیم...
یهو میبینیم دختر کوچولومون داره با اصوات نامفهومی صدامون میکنه...
میریم سمتش...
میبینیم دسته مبل و گرفته و روی پاهای تپلش ایستاده...
تو میری سمتش،بلندش میکنی،می بوسیش و میگی:
قربون عروسک بابا بشم که بزرگ شده و میخواد راه رفتن یاد بگیره...
بعد دوتایی مون دستاش و میگیریم و میخوایم اولین قدمای زندگیش و یادش بدیم...
چه روزی بشه اون روز...
ღ ღ ღ

۸ ۱
yasna sadat
۰۸ مهر ۱۵:۲۵
اخ عزیزمممممممم

پاسخ :

قفووووووووونت
آذین &گیتی
۰۶ مهر ۲۲:۵۱
عجبااااااااا

موفق باشید

پاسخ :

ممنون
نفس سادات ..
۰۶ مهر ۰۶:۵۴
میخواااااااااااااااام میخواااااااااااااام

پاسخ :

فدای تو بشم من ایاشلا خدا بهت یه ناااازشو بده:))البته بعد دکتر شدنت هم من هم شما:)
آقای دارستانی
۰۶ مهر ۰۰:۲۷
=-O

پاسخ :

:))
mahya B.M
۰۵ مهر ۲۰:۴۰
خیلی حس خوبیه .خیلی.
تصورشم قشنگه چه برسه به واقعیتش

پاسخ :

اره خیییییلی حس قشنگیه خییییییییلی اونایی ک دارن قدرشو نمیدونن:((
🎤ԋιԃԃҽɳ ʅσʋҽ🎼
۰۵ مهر ۱۸:۲۶
اخی میشهههه

پاسخ :

کاش بشه
مهدی اصغری
۰۵ مهر ۱۷:۳۲
تا کجا پیش رفته

پاسخ :

هیجا
خانومی ...
۰۵ مهر ۱۵:۰۹
دلم ضعف رفت. ..

پاسخ :

:))
بز بز قندی
۰۵ مهر ۱۴:۵۲
واقعنم چ روزی بشه اون روز
الی الیی
۰۵ مهر ۱۴:۴۵
خخخخخخخخخ عالی بود

پاسخ :

ممنونم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
•به دور از همه ی ادم های مسخره و متظاهر دنیای واقعی...
فقط و فقط
برای مقداری آرامش...
اینجا از ته ته ته دل از روزمرگیام مینویسم :)

•دانشجوی رشته ی روانشناسی:)
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان